پاستار. ( اِ مرکب ) لگد. ( فرهنگ رشیدی ) : چون شدندی چو بیهشان در خواب پاستاری به پاسبانش زدند.؟ ( از فرهنگ رشیدی ).و ظاهراً این صورت مصحف پاسپار است. رجوع به پاسپار شود.