پاسبز

لغت نامه دهخدا

پاسبز. [ س َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) میانجی و دلال. || شوم قدم. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱- میانجی . ۲- دلال . ۳- شوم قدم .
میانجی و دلال و شوم قدم

فرهنگ معین

(سَ ) (ص مر. ) ۱ - واسطه . ۲ - دلال . ۳ - بدقدم .

فرهنگ عمید

۱. بدقدم.
۲. دلال، میانجی.

پیشنهاد کاربران

بپرس