دیکشنری
مترجم
بپرس
پاسبانی کردن
معنی انگلیسی
:
protect
,
police
,
to guard
,
to serve (as a policeman)
دنبال کنید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) محافظت کردن نگاهبانی کردن .
مترادف ها
patrol
(فعل)
گشت زدن، پاسداری کردن، پاسبانی کردن
فارسی به عربی
دوریة
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها