لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
دهی در استان فارس، شهرستان مرودشت، بخش سعادت آباد. با ارتفاعی حدود ۱,۸۵۰ متر از سطح دریا در دشتی در ۵۰کیلومتری شمال شرقی مرودشت و ۱۳کیلومتری شمال سعادت شهر، ۹کیلومتری غرب راه شیراز به اصفهان و ۳۹کیلومتری شمال شرقی تخت جمشید قرار دارد. اقلیم آن معتدلِ مایل به سرد و از نظر بارندگی جزء نواحی خشک است. این روستا، با نام باستانی پارسَه گَد (به معنای شهر یا اردوی پارسیان)، در اصل اقامتگاه طایفۀ پاسارگادای بود که خاندان هخامنشی به آن تعلق داشت. کوروش، سرسلسلۀ هخامنشی، ایشتوویگو، آخرین شاه خاندان ماد، را در همین مکان شکست داد. کوروش شهری در این محل بنا کرد و آن را پاسارگادای نامید و کاخ و آرامگاهی برای خود در آن احداث کرد. داریوش هخامنشی (اول) پایتخت خود را به تخت جمشید منتقل کرد. پس از بنای پرسپولیس به دست داریوش هخامنشی اول در درجۀ دوم اهمیت قرار گرفت و سرانجام در حملۀ اسکندر مقدونی از رونق افتاد و خزاین آن به تاراج رفت (۳۳۶پ م). شکوه احترام آمیز پاسارگاد هرگز، حتی پس از حملۀ اعراب به ایران، از بین نرفت، چنان که ایرانیان برای جلوگیری از انهدام کامل آن به دست اعراب بنای آن را به سلیمان نبی و مادرش نسبت می دادند. برخی از آثار برجامانده از پاسارگاد عبارت اند از آرامگاه کوروش، معروف به مشهد مرغاب؛ کاخ دروازه، که نقش برجستۀ درگاه شمالی آن کهن ترین حجاری دورۀ هخامنشی است؛ کاخ بار، در سمت شرق آرامگاه کوروش، با وسعت حدود ۲,۲۶۴ متر مربع؛ کاخ اختصاصی، به فاصلۀ ۱,۳۵۰ متری آرامگاه، با مساحتی درحدود ۳,۴۱۰ متر مربع؛ برج سنگی، در حدود ۵۰۰ متری شمال کاخ اختصاصی که در نوشته های مورخان کهن به زندان سلیمان شناخته است. سکّوهای سنگی محوطۀ مقدس در ۱کیلومتری شمال غربی کاخ اختصاصی؛ تخت سلیمان یا تل تخت در شمال دشت پاسارگاد؛ و بناهای بوستان شاهی. کار خاک برداری علمی پاسارگاد از ۱۳۲۹ش آغاز شد.
wikijoo: پاسارگاد
پیشنهاد کاربران
پاسارگاد
دو دیدگاه در باره ی این نام پیش افکنده شده است :
۱ - نگرش یِکُم :
پاسارگاد : پاسار - گاد
پاسار = پِسَر
گاد = خدا /خُود: خودش به خودی خود هست شده ؛شاید با God انگلیسی و Gott آلمانی همریشه باشد.
... [مشاهده متن کامل]
گویا پسر خدا پاژنام ( لقب ) کوروش هخامنشی بوده باشد.
۲ - نگرش دویوم :
پاسار = گُذَشتن ، گذریدن ، گُذَر کردن، عبور کردن
گاد = دروازه = gate
دَروازه گُذَر : دروازه ای که از میان آن می گذشتند یا گذر می کردند ( عبور می کردند )
با این اِنگاره " پاسار " با to pass انگلیسی و passieren آلمانی و گاد هم با gate انگلیسی می توانند همریشه باشند.
از سویی واژه ی passport = گذرنامه از دو بخش :
pass : گذشتن ، گذر کردن
port : بُرد ، بُردن
روی هم رفته مینش واژه به واژه ی :
passport : گذشتن و بُردن ، گذربُرد = گذرنامه
دو دیدگاه در باره ی این نام پیش افکنده شده است :
۱ - نگرش یِکُم :
پاسارگاد : پاسار - گاد
پاسار = پِسَر
گاد = خدا /خُود: خودش به خودی خود هست شده ؛شاید با God انگلیسی و Gott آلمانی همریشه باشد.
... [مشاهده متن کامل]
گویا پسر خدا پاژنام ( لقب ) کوروش هخامنشی بوده باشد.
۲ - نگرش دویوم :
پاسار = گُذَشتن ، گذریدن ، گُذَر کردن، عبور کردن
گاد = دروازه = gate
دَروازه گُذَر : دروازه ای که از میان آن می گذشتند یا گذر می کردند ( عبور می کردند )
با این اِنگاره " پاسار " با to pass انگلیسی و passieren آلمانی و گاد هم با gate انگلیسی می توانند همریشه باشند.
از سویی واژه ی passport = گذرنامه از دو بخش :
pass : گذشتن ، گذر کردن
port : بُرد ، بُردن
روی هم رفته مینش واژه به واژه ی :
passport : گذشتن و بُردن ، گذربُرد = گذرنامه
پاسارگاد در پارسی باستان: بترکه تش batrakatash؛ و در پهلوی: پارسه گد pArsagad به معنی اردوگاه پارسیان بوده است.
گویشی تغییر یافته در طول زمان از عبارت ( پارساگارد ) در زبان های هندو_اروپایی به وفور لفظ و واژه ( گار، گاد، گارد و. . . ) وجود دارد و همه کاربرد و معنای مشخصی داشته اند، همه آن ها در اشاره به اسم مکان کاربرد داشته اند و همه آن ها با معنا های نزدیک به هم معنای مشخصی داشته اند که اکثر آن معنی ها شامل: محافظ، محفوظ شده، حفظ شده، یا حفظ شده توسط دژ و دیوار و مانع و. . .
... [مشاهده متن کامل]
در زبان های باستانی اروپایی از جمله زبان های اسلاوی و ژرمنی و. . . به وفور وجود دارد ولی اما امروز تغریبا از کاربرد در تمام زبان های هندو اروپایی افتاده است.
با این توضیحات معنی وازه پاسارگاد می شود در واقع : سرزمین محافظت شده پارسیان یا شهر محافظت شده پارس ها
برای اطلاعات بیشتر لطفا درباره زبان های کهن هندو اروپایی و واژه gard تحقیق شود
... [مشاهده متن کامل]
در زبان های باستانی اروپایی از جمله زبان های اسلاوی و ژرمنی و. . . به وفور وجود دارد ولی اما امروز تغریبا از کاربرد در تمام زبان های هندو اروپایی افتاده است.
با این توضیحات معنی وازه پاسارگاد می شود در واقع : سرزمین محافظت شده پارسیان یا شهر محافظت شده پارس ها
برای اطلاعات بیشتر لطفا درباره زبان های کهن هندو اروپایی و واژه gard تحقیق شود
پاسارگاد واژه ای پارسی است
پاسارگاد یا پارسه گرد است.
پاسارگاد یا پارسه گرد، نخستین پایتخت هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ بود و پس از آن داریوش هخامنشی یایتخت را به شهر ( پارسه ) یاهمان تخت جمشید بُرد.
... [مشاهده متن کامل]
نام پاسارگاد از دوبخش ( پارسه ) و ( گرد ) ساخته شده و در کل به معنی شهر پارسیان میباشد.
واژه ( گرد ) به معنی ( کرده ) و ( درست شده ) به اُنوان پسوندی در شهر های ایران زمین بکار رفته است.
و در دیگر زبانهای آریایی ( هند و اروپایی ) مانند زبان روسی هم دیده میشود که امروز به شهر در این زبان ( گراد ) میگویند؛ نام شهر های گوناگون جهان مانند ولگا گراد، نوو گراد، بلگراد، اشتوتگارت و. . .
نام های شهرها که دارای پسوند ( گرد ) هستند:
دست گرد ( سپاهان )
بفراگرد ( اردبیل )
بروگرد، بروجرد ( لرستان )
بشاگرد ( هرمزگان )
داراب گَرد: به چَم ساخته شده در آب ( پارس )
رامگرد ( مرودشت پارس )
پارسه گرد، پاسارگاد ( پارس )
اندوه گرد، اندوه جرد ( کرمان )
بهرام گرد، بهرام جرد ( کرمان )
خسرو گرد، خسروجرد، سنگرد ( سبزوار )
فرهاد گرد ( فریمان خوراستان )
بیژن گرد ( بجنورد )
بزنگرد ( کاشمر )
لاسگرد ( سمنان )
لیفشاگرد ( گیلان )
میلاگرد ( کمیجان )
انانگرد ( آشتیان )
سلیگرد، الوسگرد ( ساوه )
چلگرد و بیژگرد ( بختیاری )
هشت گرد، وهر گرد ( البرز )
دستگرد، رزگرد، بزمگرد ( کاسپین )
سوسن گرد و باران گرد ( خوزستان )
استپانگرد ( ارمنستان )
منازگرد، ملازگرد ( ارمنستان غربی، تورکیه )
پَسگشت: برگه 29 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
پاسارگاد یا پارسه گرد است.
پاسارگاد یا پارسه گرد، نخستین پایتخت هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ بود و پس از آن داریوش هخامنشی یایتخت را به شهر ( پارسه ) یاهمان تخت جمشید بُرد.
... [مشاهده متن کامل]
نام پاسارگاد از دوبخش ( پارسه ) و ( گرد ) ساخته شده و در کل به معنی شهر پارسیان میباشد.
واژه ( گرد ) به معنی ( کرده ) و ( درست شده ) به اُنوان پسوندی در شهر های ایران زمین بکار رفته است.
و در دیگر زبانهای آریایی ( هند و اروپایی ) مانند زبان روسی هم دیده میشود که امروز به شهر در این زبان ( گراد ) میگویند؛ نام شهر های گوناگون جهان مانند ولگا گراد، نوو گراد، بلگراد، اشتوتگارت و. . .
نام های شهرها که دارای پسوند ( گرد ) هستند:
دست گرد ( سپاهان )
بفراگرد ( اردبیل )
بروگرد، بروجرد ( لرستان )
بشاگرد ( هرمزگان )
داراب گَرد: به چَم ساخته شده در آب ( پارس )
رامگرد ( مرودشت پارس )
پارسه گرد، پاسارگاد ( پارس )
اندوه گرد، اندوه جرد ( کرمان )
بهرام گرد، بهرام جرد ( کرمان )
خسرو گرد، خسروجرد، سنگرد ( سبزوار )
فرهاد گرد ( فریمان خوراستان )
بیژن گرد ( بجنورد )
بزنگرد ( کاشمر )
لاسگرد ( سمنان )
لیفشاگرد ( گیلان )
میلاگرد ( کمیجان )
انانگرد ( آشتیان )
سلیگرد، الوسگرد ( ساوه )
چلگرد و بیژگرد ( بختیاری )
هشت گرد، وهر گرد ( البرز )
دستگرد، رزگرد، بزمگرد ( کاسپین )
سوسن گرد و باران گرد ( خوزستان )
استپانگرد ( ارمنستان )
منازگرد، ملازگرد ( ارمنستان غربی، تورکیه )
پَسگشت: برگه 29 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
در زبان کوردی
به نظر من پاسارگاد، پاسارگا بوده
پاسار =گوشه ، کنار پشت بام ، آخرین نقطه ایمن در بلندی
گا همان جا در زبان فارسیست
با چند دوست حرف زدم از پاسارگا ، ( جان پناه ) رو استنباط میکردن
به نظر من پاسارگاد، پاسارگا بوده
پاسار =گوشه ، کنار پشت بام ، آخرین نقطه ایمن در بلندی
گا همان جا در زبان فارسیست
با چند دوست حرف زدم از پاسارگا ، ( جان پناه ) رو استنباط میکردن
پاسار ۔۔ بہ زبان بلوچی یعنی دیوار سنگ چین و گاد در اصل گڑ بودہ ولی یونانیان بہ روش زبان خود گاد نبشتہ اند۔ کہ معنی اش جاہ یا پشتہ دیوار سنگچین ۔
طبق نظر هرودوت به معنی� اردوگاه پارسیان� است.
پاسارگاد = پاسارگات = پاسارگاث
دو شکل در جداسازی این واژه می توان اندیشید:
۱ ) پا سار گاث = پدر ( خداوند ) روان ( خرد یا روح القدس ) ستایه ( پسر خوانده یا شکرانه ) = ستایش روح پدر = تثلیث ( پدر پسر روح القدس ) و البته که نامی بر مکان است.
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) پاس ارگ اد = بزرگ و رقیب ( نگهدارنده و شاه ) کاخ ( عرش ) پسوند مکان ساز ( گاه ) = مکان کاخ شاه = مقبره شاه = بارگاه پادشاه
دو شکل در جداسازی این واژه می توان اندیشید:
۱ ) پا سار گاث = پدر ( خداوند ) روان ( خرد یا روح القدس ) ستایه ( پسر خوانده یا شکرانه ) = ستایش روح پدر = تثلیث ( پدر پسر روح القدس ) و البته که نامی بر مکان است.
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) پاس ارگ اد = بزرگ و رقیب ( نگهدارنده و شاه ) کاخ ( عرش ) پسوند مکان ساز ( گاه ) = مکان کاخ شاه = مقبره شاه = بارگاه پادشاه
پاسارگاد از دو بخش پاسا به معنی پادشاه و بخش دوم رگاد است و رگاد به معنی خوابیده و بی حرکت است که در فارسی امروزی به راکد تبدیل شده است و در عربی رقاد و رقد می باشد .
پاسارگاد به زبان اسلوونی میشود آرامگاه سلطان. Rogaška Slatina
پاسارگاد به زبان اسلوونی میشود آرامگاه سلطان. Rogaška Slatina
تو ران نوعی زندگی در بین بوداییان تبتی که هر زن دو شوهر دارد توران به معنی دو تا روند زدن است یک زن را دو برادر تصاحب می کند
پاسارگاد::شکوه تمدن ایران زمین
سرمنشأ قانون بشر
*****
تورانیان دشمنان ایران زمین
شامل ( چنگیز. هلاکو. تمور. . الاغ بیگ. . )
سرمنشأ قانون بشر
*****
تورانیان دشمنان ایران زمین
شامل ( چنگیز. هلاکو. تمور. . الاغ بیگ. . )
پاسار در زبان کردی و احتمالا پارسی بسیار قدیمی به معنی حصار یا دیوار دور چیزی است
گاد= گادا . گاد . خدا شاید عدالت ویا حتی خوبی
پاسار گاد = دیوار های خدا یا محوطه محصور عدالت یا خدا
گاد= گادا . گاد . خدا شاید عدالت ویا حتی خوبی
پاسار گاد = دیوار های خدا یا محوطه محصور عدالت یا خدا
پاسارگاد=پا سار گاد
پا=آپا=ابا=با= پدر آسمانی
سار=همه چیز متحرک منظور روح و روان است
گاد=گات=گاو=کاف و. . . . . . ورودی
پاسارگاد= ورودی بهمکان خدای آسمانی کاملا دانا
پا=آپا=ابا=با= پدر آسمانی
سار=همه چیز متحرک منظور روح و روان است
گاد=گات=گاو=کاف و. . . . . . ورودی
پاسارگاد= ورودی بهمکان خدای آسمانی کاملا دانا
پاسارگاد یعنی پسر خدا که منظور از پسر خدا همون کوروش بزرگ هست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)