لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
دهی در استان فارس، شهرستان مرودشت، بخش سعادت آباد. با ارتفاعی حدود ۱,۸۵۰ متر از سطح دریا در دشتی در ۵۰کیلومتری شمال شرقی مرودشت و ۱۳کیلومتری شمال سعادت شهر، ۹کیلومتری غرب راه شیراز به اصفهان و ۳۹کیلومتری شمال شرقی تخت جمشید قرار دارد. اقلیم آن معتدلِ مایل به سرد و از نظر بارندگی جزء نواحی خشک است. این روستا، با نام باستانی پارسَه گَد (به معنای شهر یا اردوی پارسیان)، در اصل اقامتگاه طایفۀ پاسارگادای بود که خاندان هخامنشی به آن تعلق داشت. کوروش، سرسلسلۀ هخامنشی، ایشتوویگو، آخرین شاه خاندان ماد، را در همین مکان شکست داد. کوروش شهری در این محل بنا کرد و آن را پاسارگادای نامید و کاخ و آرامگاهی برای خود در آن احداث کرد. داریوش هخامنشی (اول) پایتخت خود را به تخت جمشید منتقل کرد. پس از بنای پرسپولیس به دست داریوش هخامنشی اول در درجۀ دوم اهمیت قرار گرفت و سرانجام در حملۀ اسکندر مقدونی از رونق افتاد و خزاین آن به تاراج رفت (۳۳۶پ م). شکوه احترام آمیز پاسارگاد هرگز، حتی پس از حملۀ اعراب به ایران، از بین نرفت، چنان که ایرانیان برای جلوگیری از انهدام کامل آن به دست اعراب بنای آن را به سلیمان نبی و مادرش نسبت می دادند. برخی از آثار برجامانده از پاسارگاد عبارت اند از آرامگاه کوروش، معروف به مشهد مرغاب؛ کاخ دروازه، که نقش برجستۀ درگاه شمالی آن کهن ترین حجاری دورۀ هخامنشی است؛ کاخ بار، در سمت شرق آرامگاه کوروش، با وسعت حدود ۲,۲۶۴ متر مربع؛ کاخ اختصاصی، به فاصلۀ ۱,۳۵۰ متری آرامگاه، با مساحتی درحدود ۳,۴۱۰ متر مربع؛ برج سنگی، در حدود ۵۰۰ متری شمال کاخ اختصاصی که در نوشته های مورخان کهن به زندان سلیمان شناخته است. سکّوهای سنگی محوطۀ مقدس در ۱کیلومتری شمال غربی کاخ اختصاصی؛ تخت سلیمان یا تل تخت در شمال دشت پاسارگاد؛ و بناهای بوستان شاهی. کار خاک برداری علمی پاسارگاد از ۱۳۲۹ش آغاز شد.
wikijoo: پاسارگاد
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




پاسارگاد ؛ این کلیدواژه یک کانسپت کلامی متشکل از سه مفهوم پاس دادن و انرژی و خداوند می باشد.
1؛ پاس 2؛ آر 3؛ گاد
1؛ پاس ؛ پاساژ ؛ مفاهیمی که در درون این کلیدواژه نهفته است ؛ ( پاسبانی یا پاسگاهی یا پست دادن در یک پاسارگاد ، پاسخ دادن ، عبور یا گذرگاه و انتقال یا ارسال و فرستادن و کنترل و محاسبه ) یعنی ارسال و انتقالی که همراه با نگهبانی و مراقبت و دیده بانی و محاسبه شده در محل عبور و مرور باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه ی اصلی کلمه ی پاساژ، پاس می باشد. و مفهوم پاس اشاره به یک جریان سیال و پاسکال با حرکت رو به جلو و رو به پیشرفت در یک کال جریان دار را دارد. جهت تایید این مطلب اصطلاح پس از آن در مکالمات در حال استفاده می باشد. که کلمه ی پس در اینجا در جایگاه های کاربردی مختلف اشاره به پیش رو و جلو و آینده دارد. یا اصطلاح پس پریروز به مفهوم روزی که از آن عبور کردیم و به پیش افتادیم. و اصطلاح پس انداز به مفهوم پس انداختن برای آینده.
این کلیدواژه در نگارش زبان انگلیسی Passage به مفهوم گذرگاه و معبر می باشد. مثل اصطلاح gate pass که به عنوان دروازه ی ورود و خروج همراه با نگهبان در ساختمان ها استفاده می شود.
در بازی فوتبال، پاس دادن توپ مفهوم یک انتقال کنترل شده همراه با دیده بانی و مراقبت در واقعیت کار وجود دارد.
در دانشگاه ها اصطلاح پاس نمودن درس یا پاس نمودن ترم درسی رایج می باشد.
در اصطلاح محلی جنوب کشور مثل بوشهر و لرهای لرستان و دیگر نقاط اصطلاح ( سیم بسی کن تا بیاد ) یعنی برای من بفرست تا بیاد.
2؛ آر؛ هر کلمه ای که آر در اون استفاده شده باشد به مفهوم نیرو و انرژی و قدرت می باشد. مثل پندار گفتار کردار. گرفتار، دمار، آرتش، آراسته، آرزو، آراز، آرمان، اروند ، آرامش، آره، آری، آریا، آریان، آرد، اَرده، آروات، اروتیک، آرماتور، آرمادلو، آرمیچر، آروس، آریس، عروس، آرامی، عربی، عارابستان، عراق و اراک، ارکان، آریزونا، آرتین، آرتور، آرمین، آرارات، آرد، ارده، آراد، اردشیر، آرماگدون، و فراوان از این دست کلمات که هر کدام در جایگاه کاربردی خودشان توضیح خاص خودشان را دارند.
آر= انرژی، حرارت، مثل ترکیب دو کلمه ی آر یر=ایران مثل ترکیب آر ژن=انرژی
آرارات؛ آراراست، آراسته شده، اُستوار، راست، روستا، رُستن، رُشد، رشید،
آگِر= گرمای آتش، آگرین، گرند، گراندیک، پارس گراندیک. در گویش کردهای کرمانشاه به آتش آگر می گویند. و آگِر نمایانگر بُعد گرمای آتش و گردش و گردیدن و انتقال انرژی آتش می باشد.
آگرین نامی دخترانه به مفهوم دختر پر شور و حرارت، ( در حال استفاده در کرمانشاه و سنندج )
کلمه ی آگر و گَرم و چَرم در عالم واقع به صورت مستقیم مرتبط با کلمه ی انرژی می باشد. به گونه ای که کلمه ی گرم، منشعب از گرا و گرایش و گردیدن و گردش به مفهوم انتقال و حرکت انرژی مفهوم می رساند. و کلمه ی چَرم که در نمود عالم واقع برای پوست حیوانات قابل استفاده است جهت حفظ گرمایِ انرژی مفهوم دارد. در تعریف ساده گرما نمایانگر انتقال انرژی و چرم نماد حفظ نمودن گرما می باشد.
آذر به معنای نور زرد مثل آذرخش به مفهوم درخشش نور
زر؛ هرچیز براق و نورانی و باارزش مثل طلا.
رنگ زرد نیز به خاطر درخششی که مانند زر دارد نامگذاری گردیده است.
طلا هم از اون جهت برای آن ماده نامگذاری و استفاده شده است که نمایانگر طلوع نور است. مرتبط با طلا طلوع تلألو طلیعه طالع اطلاع مطالعه اطلاعات.
آذربایجان ؛ آذر بایشان= آذربیشه به مفهوم سرزمین نور
بیجار؛ بیشه آر، بیشه ی انرژی
بیژن؛ بیشن، بیشه دار.
3؛ گاد؛ گُدار ؛ پوششی برای ایجاد قدرت و حرکت و ادامه ی حیات.
در دل این کلمه سه مفهوم پوشش و قدرت و حرکت به صورت همزمان در یک کلمه وجود دارد.
حالا این تعریف چطور در دل این کلمه وجود دارد باید در لهجه ها و زبان های مختلف به دنبال کاربری این کلمه بگردیم تا پی به تاریخچه و پیشینه ی این کلمه ببریم.
چوپان های خراسان شمالی به پرده ی آبی که روی جنین گوسفند کشیده شده است و آن را پوشانده است گُدار می گویند.
در زبان عربی جدار گفته می شود.
اصطلاح اینکه می گوییم بی گدار به آب نزن یعنی بدون حفاظت و بدون پوشش جهت حفظ بقا و ادامه ی حیات به آب نزن.
اولین لباس های غواصی نیز که با یک لوله جهت هوارسانی به غواص داخل گدار جهت دسترسی به مکان های خطرناک زیر آب انجام می شد بر همین مبنا ساخته شد یا ایجاد پلی که برای عبور از رودخانه دارای حفاظ باشد نیز این کلمه کاربرد پیدا می کند.
در واقع حیات و ادامه بقای جنین در گرو داشتن گُدار یا کتار یا قُدار می باشد. به گونه ای که این گدار در شرایط خودش گدار می باشد و اگر بیرون از آن شرایط باشد گدار معنا و مفهوم خودش را از دست می دهد. یعنی گُدارِ جنین اگر بیرون از فضای رحم باشد خودش عاملی برای از بین رفتن شرایط ایمن می شود و باعث خفگی جنین می شود.
حرف ( گ ) در کلمه ی گدار در قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ک ق ) می باشد. و چون در زبان عربی حرف گ وجود ندارد از حرف ج در این کلمه برای نگارش و تلفظ استفاده می شود.
اصطلاح کوتینگ کاری در صنعت به حفاظ و پوششی که با نوارچسب و رنگ ها بر روی لوله های صنعتی کشیده می شود گفته می شود.
یا همین کت و شلوار که به عنوان پوشش از آن استفاده می شود در اینجا کلمه ی کت مرتبط با کلمه ی گدار به مفهوم پوشش و حفاظ می باشد. فلسفه ی حفاظ و کوتینگ در واقع ایجاد شرایطی برای تکان خوردن و کات بودن می باشد. فلسفه ی کات نیز به مفهوم قات بودن یا قطع بودن و قطعه ی جدای قابل حرکت در درون یک پوشش می باشد.
این چرخش حروف در پاتیل کلمات باعث ایجاد کاربردهای مختلف در استفاده از کلمات می شود.
کلمه ی گدار یا کُتار به لحاظ مفهومی مرتبط با کلمه ی الکترون به مفهوم ذره قابل حرکت و دارای قدرت و جوشش و تکان خوردن در یک محدوده ی مشخص می باشد. که حرف افزونه ی ال در کلمه ی الکترون، در واقع قانون معرفه و نکره ی عربی در اینجا اعمال گردیده است.
کلماتی مثل گدار جدار کت کوتینگ الکترون کاترین کتری کترینگ و . . . به لحاظ مفهومی در ابعاد مختلف مرتبط با هم می باشند.
حتی کلمه ی گاد در زبان انگلیسی که به معنی خداوند به زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است منشعب از مفهوم گدار قابل تبدیل به کلمه ی قُدار به معنی محافظ قدرت دهنده دارای معنی و مفهوم می باشد.
با همه ی این توضیحات و تحلیل از کلمه ی گدار اینطور می شود تبیین کرد؛
گدار یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی گاد و آر می باشد.
معنی گاد که خدمت علاقه مندان در این خصوص تبیین شد و کلمه ی آر نیز به مفهوم انرژی و نیرو دارای معنی و مفهوم می باشد. یعنی تعریف دقیق و کامل گدار به معنی محافظ نیروبخش و انرژی دهنده دارای مفهوم می باشد. و این خصلت یکی از صفات بارز خداوند متعال برای خلایق خودش می باشد. و بر همین مبنا نیز هست که نام گاد برای خداوند متعال در تمدن جوامع بشری رایج و در حال استفاده می باشد.
1؛ پاس 2؛ آر 3؛ گاد
1؛ پاس ؛ پاساژ ؛ مفاهیمی که در درون این کلیدواژه نهفته است ؛ ( پاسبانی یا پاسگاهی یا پست دادن در یک پاسارگاد ، پاسخ دادن ، عبور یا گذرگاه و انتقال یا ارسال و فرستادن و کنترل و محاسبه ) یعنی ارسال و انتقالی که همراه با نگهبانی و مراقبت و دیده بانی و محاسبه شده در محل عبور و مرور باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه ی اصلی کلمه ی پاساژ، پاس می باشد. و مفهوم پاس اشاره به یک جریان سیال و پاسکال با حرکت رو به جلو و رو به پیشرفت در یک کال جریان دار را دارد. جهت تایید این مطلب اصطلاح پس از آن در مکالمات در حال استفاده می باشد. که کلمه ی پس در اینجا در جایگاه های کاربردی مختلف اشاره به پیش رو و جلو و آینده دارد. یا اصطلاح پس پریروز به مفهوم روزی که از آن عبور کردیم و به پیش افتادیم. و اصطلاح پس انداز به مفهوم پس انداختن برای آینده.
این کلیدواژه در نگارش زبان انگلیسی Passage به مفهوم گذرگاه و معبر می باشد. مثل اصطلاح gate pass که به عنوان دروازه ی ورود و خروج همراه با نگهبان در ساختمان ها استفاده می شود.
در بازی فوتبال، پاس دادن توپ مفهوم یک انتقال کنترل شده همراه با دیده بانی و مراقبت در واقعیت کار وجود دارد.
در دانشگاه ها اصطلاح پاس نمودن درس یا پاس نمودن ترم درسی رایج می باشد.
در اصطلاح محلی جنوب کشور مثل بوشهر و لرهای لرستان و دیگر نقاط اصطلاح ( سیم بسی کن تا بیاد ) یعنی برای من بفرست تا بیاد.
2؛ آر؛ هر کلمه ای که آر در اون استفاده شده باشد به مفهوم نیرو و انرژی و قدرت می باشد. مثل پندار گفتار کردار. گرفتار، دمار، آرتش، آراسته، آرزو، آراز، آرمان، اروند ، آرامش، آره، آری، آریا، آریان، آرد، اَرده، آروات، اروتیک، آرماتور، آرمادلو، آرمیچر، آروس، آریس، عروس، آرامی، عربی، عارابستان، عراق و اراک، ارکان، آریزونا، آرتین، آرتور، آرمین، آرارات، آرد، ارده، آراد، اردشیر، آرماگدون، و فراوان از این دست کلمات که هر کدام در جایگاه کاربردی خودشان توضیح خاص خودشان را دارند.
آر= انرژی، حرارت، مثل ترکیب دو کلمه ی آر یر=ایران مثل ترکیب آر ژن=انرژی
آرارات؛ آراراست، آراسته شده، اُستوار، راست، روستا، رُستن، رُشد، رشید،
آگِر= گرمای آتش، آگرین، گرند، گراندیک، پارس گراندیک. در گویش کردهای کرمانشاه به آتش آگر می گویند. و آگِر نمایانگر بُعد گرمای آتش و گردش و گردیدن و انتقال انرژی آتش می باشد.
آگرین نامی دخترانه به مفهوم دختر پر شور و حرارت، ( در حال استفاده در کرمانشاه و سنندج )
کلمه ی آگر و گَرم و چَرم در عالم واقع به صورت مستقیم مرتبط با کلمه ی انرژی می باشد. به گونه ای که کلمه ی گرم، منشعب از گرا و گرایش و گردیدن و گردش به مفهوم انتقال و حرکت انرژی مفهوم می رساند. و کلمه ی چَرم که در نمود عالم واقع برای پوست حیوانات قابل استفاده است جهت حفظ گرمایِ انرژی مفهوم دارد. در تعریف ساده گرما نمایانگر انتقال انرژی و چرم نماد حفظ نمودن گرما می باشد.
آذر به معنای نور زرد مثل آذرخش به مفهوم درخشش نور
زر؛ هرچیز براق و نورانی و باارزش مثل طلا.
رنگ زرد نیز به خاطر درخششی که مانند زر دارد نامگذاری گردیده است.
طلا هم از اون جهت برای آن ماده نامگذاری و استفاده شده است که نمایانگر طلوع نور است. مرتبط با طلا طلوع تلألو طلیعه طالع اطلاع مطالعه اطلاعات.
آذربایجان ؛ آذر بایشان= آذربیشه به مفهوم سرزمین نور
بیجار؛ بیشه آر، بیشه ی انرژی
بیژن؛ بیشن، بیشه دار.
3؛ گاد؛ گُدار ؛ پوششی برای ایجاد قدرت و حرکت و ادامه ی حیات.
در دل این کلمه سه مفهوم پوشش و قدرت و حرکت به صورت همزمان در یک کلمه وجود دارد.
حالا این تعریف چطور در دل این کلمه وجود دارد باید در لهجه ها و زبان های مختلف به دنبال کاربری این کلمه بگردیم تا پی به تاریخچه و پیشینه ی این کلمه ببریم.
چوپان های خراسان شمالی به پرده ی آبی که روی جنین گوسفند کشیده شده است و آن را پوشانده است گُدار می گویند.
در زبان عربی جدار گفته می شود.
اصطلاح اینکه می گوییم بی گدار به آب نزن یعنی بدون حفاظت و بدون پوشش جهت حفظ بقا و ادامه ی حیات به آب نزن.
اولین لباس های غواصی نیز که با یک لوله جهت هوارسانی به غواص داخل گدار جهت دسترسی به مکان های خطرناک زیر آب انجام می شد بر همین مبنا ساخته شد یا ایجاد پلی که برای عبور از رودخانه دارای حفاظ باشد نیز این کلمه کاربرد پیدا می کند.
در واقع حیات و ادامه بقای جنین در گرو داشتن گُدار یا کتار یا قُدار می باشد. به گونه ای که این گدار در شرایط خودش گدار می باشد و اگر بیرون از آن شرایط باشد گدار معنا و مفهوم خودش را از دست می دهد. یعنی گُدارِ جنین اگر بیرون از فضای رحم باشد خودش عاملی برای از بین رفتن شرایط ایمن می شود و باعث خفگی جنین می شود.
حرف ( گ ) در کلمه ی گدار در قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ک ق ) می باشد. و چون در زبان عربی حرف گ وجود ندارد از حرف ج در این کلمه برای نگارش و تلفظ استفاده می شود.
اصطلاح کوتینگ کاری در صنعت به حفاظ و پوششی که با نوارچسب و رنگ ها بر روی لوله های صنعتی کشیده می شود گفته می شود.
یا همین کت و شلوار که به عنوان پوشش از آن استفاده می شود در اینجا کلمه ی کت مرتبط با کلمه ی گدار به مفهوم پوشش و حفاظ می باشد. فلسفه ی حفاظ و کوتینگ در واقع ایجاد شرایطی برای تکان خوردن و کات بودن می باشد. فلسفه ی کات نیز به مفهوم قات بودن یا قطع بودن و قطعه ی جدای قابل حرکت در درون یک پوشش می باشد.
این چرخش حروف در پاتیل کلمات باعث ایجاد کاربردهای مختلف در استفاده از کلمات می شود.
کلمه ی گدار یا کُتار به لحاظ مفهومی مرتبط با کلمه ی الکترون به مفهوم ذره قابل حرکت و دارای قدرت و جوشش و تکان خوردن در یک محدوده ی مشخص می باشد. که حرف افزونه ی ال در کلمه ی الکترون، در واقع قانون معرفه و نکره ی عربی در اینجا اعمال گردیده است.
کلماتی مثل گدار جدار کت کوتینگ الکترون کاترین کتری کترینگ و . . . به لحاظ مفهومی در ابعاد مختلف مرتبط با هم می باشند.
حتی کلمه ی گاد در زبان انگلیسی که به معنی خداوند به زبان فارسی ترجمه و برگردان شده است منشعب از مفهوم گدار قابل تبدیل به کلمه ی قُدار به معنی محافظ قدرت دهنده دارای معنی و مفهوم می باشد.
با همه ی این توضیحات و تحلیل از کلمه ی گدار اینطور می شود تبیین کرد؛
گدار یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی گاد و آر می باشد.
معنی گاد که خدمت علاقه مندان در این خصوص تبیین شد و کلمه ی آر نیز به مفهوم انرژی و نیرو دارای معنی و مفهوم می باشد. یعنی تعریف دقیق و کامل گدار به معنی محافظ نیروبخش و انرژی دهنده دارای مفهوم می باشد. و این خصلت یکی از صفات بارز خداوند متعال برای خلایق خودش می باشد. و بر همین مبنا نیز هست که نام گاد برای خداوند متعال در تمدن جوامع بشری رایج و در حال استفاده می باشد.
تعبیرهای گوناگونی که از واژه پاسارگاد میتوان داشت
۱ - پارسه گرد، به معنی محل تجمع و شهر پارسه.
۲ - پارسه گات، گات ها یا آیه های پارسه
۳ - پسر گرد، شهر پسر
۴ - پسر گُرد، گردان ( لشکر ) پسر
... [مشاهده متن کامل]
۵ - پسر گات، گات ها یا آیه های پسر
۶ - پارس گُرد، گُردان پارس
۷ - پارس گاد یا گات، خدای پارس
۸ - پسر گات یا گاد، پسر خدا
۹ - پارسه گارد، گارد یا نگهبان پارسه
۱۰ - پسر گارد، گارد یا نگهبان پسر
۱ - پارسه گرد، به معنی محل تجمع و شهر پارسه.
۲ - پارسه گات، گات ها یا آیه های پارسه
۳ - پسر گرد، شهر پسر
۴ - پسر گُرد، گردان ( لشکر ) پسر
... [مشاهده متن کامل]
۵ - پسر گات، گات ها یا آیه های پسر
۶ - پارس گُرد، گُردان پارس
۷ - پارس گاد یا گات، خدای پارس
۸ - پسر گات یا گاد، پسر خدا
۹ - پارسه گارد، گارد یا نگهبان پارسه
۱۰ - پسر گارد، گارد یا نگهبان پسر
پاسارگاد
دو دیدگاه در باره ی این نام پیش افکنده شده است :
۱ - نگرش یِکُم :
پاسارگاد : پاسار - گاد
پاسار = پِسَر
گاد = خدا /خُود: خودش به خودی خود هست شده ؛شاید با God انگلیسی و Gott آلمانی همریشه باشد.
... [مشاهده متن کامل]
گویا پسر خدا پاژنام ( لقب ) کوروش هخامنشی بوده باشد.
۲ - نگرش دویوم :
پاسار = گُذَشتن ، گذریدن ، گُذَر کردن، عبور کردن
گاد = دروازه = gate
دَروازه گُذَر : دروازه ای که از میان آن می گذشتند یا گذر می کردند ( عبور می کردند )
با این اِنگاره " پاسار " با to pass انگلیسی و passieren آلمانی و گاد هم با gate انگلیسی می توانند همریشه باشند.
از سویی واژه ی passport = گذرنامه از دو بخش :
pass : گذشتن ، گذر کردن
port : بُرد ، بُردن
روی هم رفته مینش واژه به واژه ی :
passport : گذشتن و بُردن ، گذربُرد = گذرنامه
دو دیدگاه در باره ی این نام پیش افکنده شده است :
۱ - نگرش یِکُم :
پاسارگاد : پاسار - گاد
پاسار = پِسَر
گاد = خدا /خُود: خودش به خودی خود هست شده ؛شاید با God انگلیسی و Gott آلمانی همریشه باشد.
... [مشاهده متن کامل]
گویا پسر خدا پاژنام ( لقب ) کوروش هخامنشی بوده باشد.
۲ - نگرش دویوم :
پاسار = گُذَشتن ، گذریدن ، گُذَر کردن، عبور کردن
گاد = دروازه = gate
دَروازه گُذَر : دروازه ای که از میان آن می گذشتند یا گذر می کردند ( عبور می کردند )
با این اِنگاره " پاسار " با to pass انگلیسی و passieren آلمانی و گاد هم با gate انگلیسی می توانند همریشه باشند.
از سویی واژه ی passport = گذرنامه از دو بخش :
pass : گذشتن ، گذر کردن
port : بُرد ، بُردن
روی هم رفته مینش واژه به واژه ی :
passport : گذشتن و بُردن ، گذربُرد = گذرنامه
پاسارگاد در پارسی باستان: بترکه تش batrakatash؛ و در پهلوی: پارسه گد pArsagad به معنی اردوگاه پارسیان بوده است.
گویشی تغییر یافته در طول زمان از عبارت ( پارساگارد ) در زبان های هندو_اروپایی به وفور لفظ و واژه ( گار، گاد، گارد و. . . ) وجود دارد و همه کاربرد و معنای مشخصی داشته اند، همه آن ها در اشاره به اسم مکان کاربرد داشته اند و همه آن ها با معنا های نزدیک به هم معنای مشخصی داشته اند که اکثر آن معنی ها شامل: محافظ، محفوظ شده، حفظ شده، یا حفظ شده توسط دژ و دیوار و مانع و. . .
... [مشاهده متن کامل]
در زبان های باستانی اروپایی از جمله زبان های اسلاوی و ژرمنی و. . . به وفور وجود دارد ولی اما امروز تغریبا از کاربرد در تمام زبان های هندو اروپایی افتاده است.
با این توضیحات معنی وازه پاسارگاد می شود در واقع : سرزمین محافظت شده پارسیان یا شهر محافظت شده پارس ها
برای اطلاعات بیشتر لطفا درباره زبان های کهن هندو اروپایی و واژه gard تحقیق شود
... [مشاهده متن کامل]
در زبان های باستانی اروپایی از جمله زبان های اسلاوی و ژرمنی و. . . به وفور وجود دارد ولی اما امروز تغریبا از کاربرد در تمام زبان های هندو اروپایی افتاده است.
با این توضیحات معنی وازه پاسارگاد می شود در واقع : سرزمین محافظت شده پارسیان یا شهر محافظت شده پارس ها
برای اطلاعات بیشتر لطفا درباره زبان های کهن هندو اروپایی و واژه gard تحقیق شود
پاسارگاد واژه ای پارسی است
پاسارگاد یا پارسه گرد است.
پاسارگاد یا پارسه گرد، نخستین پایتخت هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ بود و پس از آن داریوش هخامنشی یایتخت را به شهر ( پارسه ) یاهمان تخت جمشید بُرد.
... [مشاهده متن کامل]
نام پاسارگاد از دوبخش ( پارسه ) و ( گرد ) ساخته شده و در کل به معنی شهر پارسیان میباشد.
واژه ( گرد ) به معنی ( کرده ) و ( درست شده ) به اُنوان پسوندی در شهر های ایران زمین بکار رفته است.
و در دیگر زبانهای آریایی ( هند و اروپایی ) مانند زبان روسی هم دیده میشود که امروز به شهر در این زبان ( گراد ) میگویند؛ نام شهر های گوناگون جهان مانند ولگا گراد، نوو گراد، بلگراد، اشتوتگارت و. . .
نام های شهرها که دارای پسوند ( گرد ) هستند:
دست گرد ( سپاهان )
بفراگرد ( اردبیل )
بروگرد، بروجرد ( لرستان )
بشاگرد ( هرمزگان )
داراب گَرد: به چَم ساخته شده در آب ( پارس )
رامگرد ( مرودشت پارس )
پارسه گرد، پاسارگاد ( پارس )
اندوه گرد، اندوه جرد ( کرمان )
بهرام گرد، بهرام جرد ( کرمان )
خسرو گرد، خسروجرد، سنگرد ( سبزوار )
فرهاد گرد ( فریمان خوراستان )
بیژن گرد ( بجنورد )
بزنگرد ( کاشمر )
لاسگرد ( سمنان )
لیفشاگرد ( گیلان )
میلاگرد ( کمیجان )
انانگرد ( آشتیان )
سلیگرد، الوسگرد ( ساوه )
چلگرد و بیژگرد ( بختیاری )
هشت گرد، وهر گرد ( البرز )
دستگرد، رزگرد، بزمگرد ( کاسپین )
سوسن گرد و باران گرد ( خوزستان )
استپانگرد ( ارمنستان )
منازگرد، ملازگرد ( ارمنستان غربی، تورکیه )
پَسگشت: برگه 29 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .


پاسارگاد یا پارسه گرد است.
پاسارگاد یا پارسه گرد، نخستین پایتخت هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ بود و پس از آن داریوش هخامنشی یایتخت را به شهر ( پارسه ) یاهمان تخت جمشید بُرد.
... [مشاهده متن کامل]
نام پاسارگاد از دوبخش ( پارسه ) و ( گرد ) ساخته شده و در کل به معنی شهر پارسیان میباشد.
واژه ( گرد ) به معنی ( کرده ) و ( درست شده ) به اُنوان پسوندی در شهر های ایران زمین بکار رفته است.
و در دیگر زبانهای آریایی ( هند و اروپایی ) مانند زبان روسی هم دیده میشود که امروز به شهر در این زبان ( گراد ) میگویند؛ نام شهر های گوناگون جهان مانند ولگا گراد، نوو گراد، بلگراد، اشتوتگارت و. . .
نام های شهرها که دارای پسوند ( گرد ) هستند:
دست گرد ( سپاهان )
بفراگرد ( اردبیل )
بروگرد، بروجرد ( لرستان )
بشاگرد ( هرمزگان )
داراب گَرد: به چَم ساخته شده در آب ( پارس )
رامگرد ( مرودشت پارس )
پارسه گرد، پاسارگاد ( پارس )
اندوه گرد، اندوه جرد ( کرمان )
بهرام گرد، بهرام جرد ( کرمان )
خسرو گرد، خسروجرد، سنگرد ( سبزوار )
فرهاد گرد ( فریمان خوراستان )
بیژن گرد ( بجنورد )
بزنگرد ( کاشمر )
لاسگرد ( سمنان )
لیفشاگرد ( گیلان )
میلاگرد ( کمیجان )
انانگرد ( آشتیان )
سلیگرد، الوسگرد ( ساوه )
چلگرد و بیژگرد ( بختیاری )
هشت گرد، وهر گرد ( البرز )
دستگرد، رزگرد، بزمگرد ( کاسپین )
سوسن گرد و باران گرد ( خوزستان )
استپانگرد ( ارمنستان )
منازگرد، ملازگرد ( ارمنستان غربی، تورکیه )
پَسگشت: برگه 29 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .


در زبان کوردی
به نظر من پاسارگاد، پاسارگا بوده
پاسار =گوشه ، کنار پشت بام ، آخرین نقطه ایمن در بلندی
گا همان جا در زبان فارسیست
با چند دوست حرف زدم از پاسارگا ، ( جان پناه ) رو استنباط میکردن
به نظر من پاسارگاد، پاسارگا بوده
پاسار =گوشه ، کنار پشت بام ، آخرین نقطه ایمن در بلندی
گا همان جا در زبان فارسیست
با چند دوست حرف زدم از پاسارگا ، ( جان پناه ) رو استنباط میکردن
پاسار ۔۔ بہ زبان بلوچی یعنی دیوار سنگ چین و گاد در اصل گڑ بودہ ولی یونانیان بہ روش زبان خود گاد نبشتہ اند۔ کہ معنی اش جاہ یا پشتہ دیوار سنگچین ۔
طبق نظر هرودوت به معنی� اردوگاه پارسیان� است.
پاسارگاد = پاسارگات = پاسارگاث
دو شکل در جداسازی این واژه می توان اندیشید:
۱ ) پا سار گاث = پدر ( خداوند ) روان ( خرد یا روح القدس ) ستایه ( پسر خوانده یا شکرانه ) = ستایش روح پدر = تثلیث ( پدر پسر روح القدس ) و البته که نامی بر مکان است.
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) پاس ارگ اد = بزرگ و رقیب ( نگهدارنده و شاه ) کاخ ( عرش ) پسوند مکان ساز ( گاه ) = مکان کاخ شاه = مقبره شاه = بارگاه پادشاه
دو شکل در جداسازی این واژه می توان اندیشید:
۱ ) پا سار گاث = پدر ( خداوند ) روان ( خرد یا روح القدس ) ستایه ( پسر خوانده یا شکرانه ) = ستایش روح پدر = تثلیث ( پدر پسر روح القدس ) و البته که نامی بر مکان است.
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) پاس ارگ اد = بزرگ و رقیب ( نگهدارنده و شاه ) کاخ ( عرش ) پسوند مکان ساز ( گاه ) = مکان کاخ شاه = مقبره شاه = بارگاه پادشاه
پاسارگاد از دو بخش پاسا به معنی پادشاه و بخش دوم رگاد است و رگاد به معنی خوابیده و بی حرکت است که در فارسی امروزی به راکد تبدیل شده است و در عربی رقاد و رقد می باشد .
پاسارگاد به زبان اسلوونی میشود آرامگاه سلطان. Rogaška Slatina
پاسارگاد به زبان اسلوونی میشود آرامگاه سلطان. Rogaška Slatina
تو ران نوعی زندگی در بین بوداییان تبتی که هر زن دو شوهر دارد توران به معنی دو تا روند زدن است یک زن را دو برادر تصاحب می کند
پاسارگاد::شکوه تمدن ایران زمین
سرمنشأ قانون بشر
*****
تورانیان دشمنان ایران زمین
شامل ( چنگیز. هلاکو. تمور. . الاغ بیگ. . )
سرمنشأ قانون بشر
*****
تورانیان دشمنان ایران زمین
شامل ( چنگیز. هلاکو. تمور. . الاغ بیگ. . )
پاسار در زبان کردی و احتمالا پارسی بسیار قدیمی به معنی حصار یا دیوار دور چیزی است
گاد= گادا . گاد . خدا شاید عدالت ویا حتی خوبی
پاسار گاد = دیوار های خدا یا محوطه محصور عدالت یا خدا
گاد= گادا . گاد . خدا شاید عدالت ویا حتی خوبی
پاسار گاد = دیوار های خدا یا محوطه محصور عدالت یا خدا
پاسارگاد=پا سار گاد
پا=آپا=ابا=با= پدر آسمانی
سار=همه چیز متحرک منظور روح و روان است
گاد=گات=گاو=کاف و. . . . . . ورودی
پاسارگاد= ورودی بهمکان خدای آسمانی کاملا دانا
پا=آپا=ابا=با= پدر آسمانی
سار=همه چیز متحرک منظور روح و روان است
گاد=گات=گاو=کاف و. . . . . . ورودی
پاسارگاد= ورودی بهمکان خدای آسمانی کاملا دانا
پاسارگاد یعنی پسر خدا که منظور از پسر خدا همون کوروش بزرگ هست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)