پاریاب

لغت نامه دهخدا

پاریاب. ( اِخ ) فاریاب. شهری است بخراسان از گوَزگانان ، بر شاهراه کاروان و بسیار نعمت. ( حدود العالم ). از شهرهای مشهور خراسان ، از اعمال گوزگانان که از آنجا تا بلخ شش منزل است : و دیگر آنکه از پاریاب سوی اندخود رفتن نزدیک است. ( تاریخ بیهقی ). دیگر روز امیر به پاریاب رسید. ( تاریخ بیهقی ).

پاریاب. ( اِ مرکب ) زراعتی را گویند که به آب چشمه و کاریز و مانند آن مزروع شود و آنرا فاریاب و فاریاو نیز نامند. ( فرهنگ جهانگیری ). زراعتی را گویند که با آب رودخانه و امثال آن مزروع شود. ( برهان ). مسقوی. آبی.

فرهنگ فارسی

زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات یارودخانه آبیاری، شود، پاراب وپاراووفاریاب هم گویند
۱-( اسم ) زراعتی را گویند که باب رودخانه و امثال آن مزروع شود فاریاب فاریاو آبی . ۲- ( اسم ) نام شهریست
فاریاب شهری است به خراسان زراعتی را گویند که به آب کاریز و مانند آن مزروع شود

فرهنگ معین

(اِمر. ) زراعتی که با آب رودخانه و امثال آن کشت شود.

فرهنگ عمید

زراعتی که با آب قنات ِیا رودخانه آبیاری شود، زراعت آبی.

دانشنامه عمومی

پاریاب (ملکشاهی). پاریاب یک روستا در ایران است که در بخش مرکزی شهرستان ملکشاهی در استان ایلام واقع شده است. [ ۱]
این روستا در دهستان چمزی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۵۵ نفر ( ۳۶ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس پاریاب (ملکشاهی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس