فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پارک کَردَن: نگهداشتن، ایستاندن
( ( آرزو به زانتیای سفید نگاه کرد که می خواست جلو لبنیات فروشی پارک کند زیرلب گفت "شرط می بندم گند بزنی پسرجان . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 7 . ) )
ایستادن و نگه داشتن ❤️
کنار زدن، کنار گذاشتن، کنارنهی، کنار ایستی، کنار ایستادن