پارچکان

لغت نامه دهخدا

پارچکان. ( اِخ ) عشیره ای از کرد بمعمورةالعزیز در جوار خرپوت.

فرهنگ فارسی

عشیره از کرد بمعموره العزیز در جوار خرپوت

پیشنهاد کاربران

پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان یا اقلیم و سرزمین برای پِرچ نمودن یا پُرش نمودن و پر کردن
پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن
پُرچ؛ عمل پر نمودن ظرف که در زبان انگلیسی به مفهوم خرید با نگارش purchase
...
[مشاهده متن کامل]

پِرچی؛ یا بِرچی به مفهوم نیاز به پر شدن به مفهوم گرسنه که در زبان کرمانجی در حال استفاده می باشد.
پِرچیه؛ اصطلاح پرچیه شدن، حالتی که اشباع شده باشد از چیزی به مفهوم بیزاری و امتناع از دریافت چیز زیاد.
پارچه؛ یا پُرچه به مفهوم پوششی دوخت و دوز شده که خودمان یا چیزی را در آن پُرچ کنیم.
پرچانه؛ اشاره دارد به انسان بسیار پر حرف که شنونده را از شنیدن حرف زیاد پِرچیه می کند.
پارچین؛ مکانی پر شده از امکانات
پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان اقلیم و سرزمین برای پِرچ نمودن یا پرش نمودن و پر کردن
پَرچْ؛ عمل پر نمودن سوراخ جهت اتصال دو سطح به همدیگر برای ایجاد یک فضا برای پر نمودن چیزی.
پرچینگ؛ عمل پرچینگ در صنعت به مفهوم جایگزینی یک گاز قابل اشتعال با یک گاز بی اثر و بی خطر مثل ازت یا نیتروژن

بپرس