پاره

/pAre/

مترادف پاره: برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت، بهر، حصه، قسمت، بخش، فصل، دریده، شرحه، گسسته، گسیخته، ژنده، غاز، فرسوده، مندرس، خرقه، مرقع، وصله، پرش، پرواز، پریدن، باج، خراج، رشوت، رشوه، کود

معنی انگلیسی:
piece, bit, part, rag, patch, bribe, torn, rent, ragged, catch, crumb, disconnected, fraction, fragment, graft, ingredient, scrap, slab, snatch, strip, [rare.] bribe, [adj.] torn

لغت نامه دهخدا

پاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) پینه که بجامه کهنه زنند. رقعه. پینه. وصله. دَرپی. خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه. ( زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) :
زیرا که بر پلاس نه نیک آید
بر دوخته ز ششترئی پاره.
ناصرخسرو.
نیست آزاده را قبا نمدی
که همش پاره برندوخته اند.
خاقانی.
|| ( ص ) دریده. شکافته. گسیخته. ازهم گسیخته. چاک :
چو بهرام نزدیک آن باره شد
از اندوه یکسر دلش پاره شد.
فردوسی.
همی گفت مادرت بیچاره گشت
بخنجر جگرگاه تو پاره گشت.
فردوسی.
هر آنکس که او تاج شاهی بسود
بر آن تخت چیزی همی برفزود
مر آنرا سکندر همه پاره کرد
ز بیدانشی کار یکباره کرد.
فردوسی.
میان همالان نشستم بخوان
که اندر تنم پاره باد استخوان.
فردوسی.
همیزد بر او تیغ تاپاره گشت
چنان چاره گر مرغ بیچاره گشت.
فردوسی.
پاره کردستند جامه دین بتو بر لاجرم
این سگان مست گشته روز حرب کربلا.
ناصرخسرو.
دل ملوک به صد پاره و همه در خون
ز بیم آن حرکت باز چون انار شده ست.
سیدحسن غزنوی.
ما پادشاه پاره و رشوت نبوده ایم
بل پاره دوز خرقه دلهای پاره ایم.
مولوی.
و در پیرهن پاره ، پلاس پاره ، پوستین پاره و امثال آنها بمعنی از چند جای دریده است و در شکم پاره بمعنی اسفرزه حکایت از شکل صورت تخم آن گیاه است.
|| ( اِ ) عطا، چنانکه گوئی فلان را نان پاره داد. ( لغت نامه اسدی ). || هدیه. تحفه و تبرک. ( برهان ) :
به از نیکو سخن چیزی نیابی
که زی دانا بری بر رسم پاره.
ناصرخسرو.
|| گرز آهنین. ( برهان ) :
بری را کوفته پاره دلی را دوخته زوبین
سری راخاروخس بالین تنی را خاک و خون بستر.
مسعودسعد.
در زیر بارژنگ همانا بکودکی
کردند...ش را ادب از پاره زرنگ.
سوزنی.
و رجوع به پاده با دال مهمله شود.
|| خرقه. رکوی. کهنه. مرقّع. || رشوت. ( صحاح الفرس ) ( برهان ). رِشوه. ( نصاب ) ( فرهنگ اسدی نسخه خطی نخجوانی ) ( زمخشری ) ( صحاح الفرس ) ( منتهی الارب ). بوالکفد. ( فرهنگ اسدی نسخه خطی نخجوانی ). بلکفد. اِتاوه. رشوه که قاضی را دهند. ( اوبهی ). راشی ؛ پاره دهنده. رشاه ؛ پاره داد او را. رائش ؛ میانجی میان پاره دهنده و پاره گیرنده. ( منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جراح فرانسوی ( و. حدود ۱۵۱٠ - ف. ۱۵۹٠ م . )
قطعه، تکه، جزئ، پینه، قسمتی ازچیزی، دریده، شکافته، هرچیزبریده یاگسیخته
( اسم ) پرواز پرش پریدن پرواز کردن.
جراح فرانسوی بعهد هانری دوم و فرانسوای دوم و هانری سوم

فرهنگ معین

(رِ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - رشوه . ۲ - ارمغان . ۳ - نوعی حلوا. ۴ - پیشکش ، هدیه . ۵ - بهر، بخش . ۶ - قطعه ، تکه . ۷ - پینه ، وصله . ۸ - دارای پارگی ، شکافته . ۹ - نادوشیزه . ۱٠ - گرز آهنین . ۱۱ - پول ، مسکوک . ۱۲ - کود. ۱۳ - باج ، خراج . ، ~ی دل عزیزترین

فرهنگ عمید

۱. جزء و قسمتی از چیزی، قطعه، تکه.
۲. (صفت ) دریده، شکافته.
۳. (صفت ) بریده یا گسیخته.
۴. [قدیمی] پینه که بر جامه بدوزند.
۵. [قدیمی] رشوه، رشوت: هرآنجا که پاره شد از در درون / شود استواری ز روزن برون (عنصری: ۳۶۰ ).
* پاره پاره: ‹پاره پار، پارپار›
۱. تکه تکه، لَخت لَخت.
۲. ریش ریش.
۳. جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{part} [مهندسی مواد و متالورژی] بخشی از یک سامانه که خود به تنهایی به کار نرود و قابل تجزیه و تقسیم به اجزای دیگر نباشد

گویش مازنی

/paare/ پارچه ای کهنه و زبر که بعد از قشو پشت اسب را با آن تمیز کنند & بخشی از مزرعه ی برنج که یک دهنه آبخور دارد - وسیله ای در پاره بازی

واژه نامه بختیاریکا

( پا رَه ) راه پا؛ پیاده
جرنیدِه؛ تِگِلِه بُر؛ تِریز؛ جَر؛ دال؛ دِرده؛ شَندِره؛ شره؛ یه تریز؛ یه لا؛ شِر و پِر؛ شرنیده؛ تِلیش تِلاش

دانشنامه عمومی

پاره (ایتالیا). پاره ( به ایتالیایی: Parre ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان برگامو واقع شده است. [ ۱] پاره ۲۲٫۵ کیلومتر مربع مساحت و ۲٬۸۲۱ نفر جمعیت دارد و ۶۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس پاره (ایتالیا)عکس پاره (ایتالیا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

bit (اسم)
ذره، خرده، مته، رقم دودویی، تکه، قطعه، لقمه، سرمته، دهنه، لجام، پاره، ریزه، تیغه رنده

part (اسم)
پا، نقطه، جزء، قطعه، پاره، بخش، عضو، برخه، شقه، نصیب، جزء مرکب چیزی، جزء مساوی، اسباب یدکی اتومبیل، نقش بازگیر

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

rag (اسم)
کهنه، پاره، لباس مندرس، لته

bribe (اسم)
رشوه، پاره، بدکند

fragment (اسم)
خرده، تکه، قطعه، پاره، باقی مانده، قطعات متلاشی

fritter (اسم)
خرده، پاره، خاگینه گوشت دار

piece (اسم)
سر، خرده، دانه، مهره، تکه، قطعه، لقمه، پاره، بخش، نمونه، پارچه، کمی، عدد، اسلحه گرم، قطعه ادبی یا موسیقی، نمایشنامه قسمت

shred (اسم)
ذره، خرده، تکه، پاره، سرتکه پارچه

mammock (اسم)
برش، ذره، پاره، ریزه، قراضه، دم قیچی

scrap (اسم)
نزاع، جنگ، تکه، پاره، اشغال، اوراق، ته مانده، قراضه، ماشین الات اوراق

فارسی به عربی

جزء , فطیرة , قصاصة , نفایة

پیشنهاد کاربران

" پارهء ناخواسته ":عنصر نامطلوب
. پاره ای مردم.
پاره ای مرد ( ها. )
پاره ای زن ( ها ) .
پارهء دل .
پارهء قلب.
سیاهی چشمم هم می باشد پاره تنم است#پارهء تنم نیست.
این پسر .
این برادر
این کیک.
این فلان.
کسانی چه دور و چه نزدیک.
شناس و یا ناشناس.
منبع عکس . فرهنگ عمید
خاستگاه اصلی مردمان ترک تبار، آلتای و سیبری است و این مردمان از نژاد زرد هستند. در در نوشته های کهن چینی، قرقیزها را مردمانی سفیدپوست با موهایی عمدتاً زردرنگ، بور با چشمانی آبی و شبیه به اروپایی های امروزی توصیف کرده اند. اما نوشته های تاریخی بعدی، اطلاعاتی دربارهٔ چگونگی ناپدید شدن تدریجی این ویژگی های ظاهری قرقیزها و درنهایت زردپوست شدن آن ها به دست نمی دهند. اقوام ترک به تدریج در غرب آسیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و اروپای شرقی پراکنده شدند. در جریان این مهاجرت ها بخش های بزرگی از مردمان هندواروپایی نواحی جدید نیز به مرور ترک زبان شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

براساس پژوهش ژنتیکی، هاپلوگروپ مربوط به اقوام ترک تبار باستانی، هاپلوگروپ Q می باشد که بیانگر تبار مشترک میان هون ها، بومیان آمریکا و گوک ترک ها می باشد. بیشترین شیوع این هاپلوگروپ در آسیا مربوط به کشور ترکمنستان حدود ۵۰٪ و نواحی ترک نشین روسیه است
هاپلوگروپ پدری شایع میان ترکمن های اغوز تبار، هاپلوگروپ Q حدود ۴۵٪ است که منشأ در سیبری دارد، این هاپلوگروپ تنها در حدود ۴٫۵٪ در مردم آذری وجود دارد که سهم حدود ۱۰٪ از تبار ترکی - سیبریایی را بیان می کند. همچنین هاپلوگروپ اصلی مردم آذربایجان، هاپلوگروپ J2 می باشد حدود ۴۰٪ که منشأ در غرب آسیا و خاورمیانه دارد که بیانگر آنست که جمعیت آذربایجان منشأ از مردمانی دارد که پیش از آریایی ها و ترکها در ایران زندگی می کردند. گمانه زنی ها بر حسب قلمرو تاریخی؛ مردم کادوسی است.
در قرن ششم میلادی قدرت�گوک ترک ها�به حدی رسید که خانات روران را فتح کردند و امپراتوری گوک ترک را بنیان نهادند. �این حکومت به رهبری�بومین خان�و برادرش�ایستمی خان�گسترش یافت. سقوط دولت�هپتالیان�توسط اتحاد ایستمی خان و خسرو انوشیروان صورت گرفت و روابط حسنه این دو حکومت با ازدواج انوشیروان با دختر ایستمی خان بیشتر شد. به نوشتهٔ مسعودی نام این دختر که مادر�هرمزد چهارم�می شد، فاقم و به ثبت ابن بلخی قاقم و به نوشتهٔ یک اثر متأخر تاکوم بوده است. �اولین خاقانات ترک به سرعت در غرب به دریای خزر گسترش یافت. بین سالهای ۵۸۱ و ۶۰۳، خاقانات ترک غربی در قزاقستان در طی یک جنگ داخلی از خاقانات ترک شرقی در مغولستان و منچوری جدا شد
ورود به ایران
دودمان غَزنَوی یا�غزنویان� ( ۱۱۸۶–۹۷۷ میلادی ) �اولین دودمان ترک تبار بود که بر ایران حکومت کردند، غزنویان یک سلسلهٔ ترک نژاد با فرهنگ�ترکی - ایرانی، �پارسی گوی و مسلمان بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در�هندوستان�انجام داده است. پادشاهان غزنوی حامی زبان و ادبیات پارسی بودند به گونه ای که رنسانس زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی را در دوره غزنوی در قرن یازدهم میلادی می دانند. دانشمندان و شعرایی مانند�فردوسی، �ابوریحان بیرونی، �فرخی سیستانی�، �عنصری�به دربار سلطان محمود دعوت شدند. با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت. �با فتح شمال�هند�توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به�لاهور�راه یافت، �لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.
منابع ها. محسنی، محمدرضا، ۱۳۸۹: پان ترکیسم، ایران و آذربایجان، انتشارات سمرقند، ص۸۹
China Inside Out. به کوشش P�l Nyiri و Joana Breidenbach. ص. ۱۹۳.
Origin of T�rks and Tatars, Moscow, Publishing house "Insan", 2002, BBK ۶۳٫۳ ( ۲Р - ۶Т ) , ۰۹۴, Published by the decision of the Bureau of the Humanities Branch of AN RT, Editor: Doctor of Historical Sciences, Professor Ya. S. Sharapov, Reviewers: Doctor of Philosophy, Professor R. Kh. Bariev, Doctor of Historical Sciences, Professor D. K. Sabirov
تاریخ طبری جلد ۱، ص ۸۹۵ و ۸۹۶ ( پیشینه واژهٔ ترک )
حاشیهٔ برهان چ معین ( پیشینه واژهٔ ترک )
پژوهشی پیرامون زبان، دین، خط ترکان، مؤلف و مترجم حسین شرقی / کتابخانه ملی ایران ۱۲۴۷۶–۷۸م ( پراکندگی اقوام ترک )
Ahmadi, Wali ( 2004 ) . "The Institution of Persian Literature and the Genealogy of Bahar's "Stylistics"". British Journal of Middle Eastern Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 31, No. 2 ( Nov. ) .
Alam, Muzaffar; Nalini, Fran�oise Delvoye; Gaborieau, Marc ( 2000 ) . The making of Indo - Persian Culture: Indian and French Studies. Manohar Publishers & Distributors.
Arjomand, Said Amir ( 2012 ) . "Patrimonial state". In B�wering, Gerhard; Crone, Patricia; Mirza, Mahan ( eds. ) . The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. Princeton University Press.
Amirsoleimani, Soheila ( 1999 ) . "Truths and Lies: Irony and Intrigue in the Tārīkh - i Bayhaqī: The Uses of Guile: Literary and Historical Moments". Iranian Studies. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 32, No. 2, Spring.
Bosworth, C. E. ( 1963 ) . The Ghaznavids:994–1040. Edinburgh University Press.
Bosworth, C. E. ( 1968 ) . "The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids". Iran. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 6.
Bosworth, C. E. ( 1975 ) . "The Early Ghaznavids". In Bosworth, C. E. ( ed. ) . The Cambridge History of Iran. Vol. Vol. 4. Cambridge University Press.
Bosworth, C. E. ( 1977 ) . The Later Ghaznavids. Columbia University Press.
Bosworth, C. E. ( 1996 ) . The New Islamic Dynasties. Columbia University Press.
Bosworth, C. E. ( 2006 ) . "Ghaznavids". Encyclopaedia Iranica.
Houtsma, Martijn Theodoor ( 1987 ) . E. J. Brill's first encyclopaedia of Islam, 1913–1936. Vol. 2. BRILL. p. 151. ISBN 978 - 90 - 04 - 08265 - 6. Retrieved 24 September 2010.
Katouzian, Homa ( 2003 ) . Iranian history and politics:The Dialectic of State and Society. Routledge.
Levi, Scott Cameron; Sela, Ron, eds. ( 2010 ) . Islamic Central Asia: an anthology of historical sources. Indiana University Press.
Lewis, Bernard ( 1992 ) . The World of Islam. London: Thames and Hudson. ISBN 978 - 0 - 500 - 27624 - 2.
زبان پارسی باستان ( به پارسی باستان: 𐎠𐎼𐎹، تلفظ: آریا یکی از زبان های شاخهٔ زبان های ایرانی از گروه زبان های هندوایرانی خانوادهٔ زبان های هندواروپایی جای می گیرد. این زبان به زبان فارسی میانه دگرگونی یافت که زبان ادبی و نوشتاری و رسمی روزگار ساسانیان بود و سپس به زبان فارسی نو یا فارسی دری تغییر یافت؛ این زبان از زبان نیاایرانی ( زبان ایرانی باستان ) سرچشمه گرفته است. فارسی باستان مانند بقیهٔ زبان های ایرانی باستان نزدِ گویشورانِ بومی خود به نام زبان آریا شناخته می شد.
منابع. هاSkj�rv�, Prods Oktor ( 2005 ) . An Introduction to Old Persian ( به انگلیسی ) . Vol. ۲. Harvard.
Lazard, Gilbert ( 1975 ) . "The Rise of the New Persian Language". In R. N. Frye ( ed. ) . The Cambridge History of Iran ( به انگلیسی ) . Vol. 4. Cambridge: Cambridge University Press. p. 595 - 632.
ارانسکی، یوسف م ( ۱۳۸۶ ) . زبان های ایرانی. ترجمهٔ علی اشرف صادقی. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۶۴ - ۶۹۶۱ - ۲۴ - X.
تفضلی، احمد ( ۱۳۷۸ ) ، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش به کوشش ژاله آموزگار. ، تهران: سخن
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۷۶ ) ، راهنمای زبانهای باستانی ایران ( جلد دوم: دستور و واژه نامه ) ، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها ( سمت ) ، شابک ۹۶۴ - ۴۵۹ - ۲۲۷ - ۱
مولایی، چنگیز ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان فارسی باستان، تهران: مهرنامگ، شابک ۹۶۴ - ۹۵۶۴۰ - ۵ - ۵
اشمیت، رودیگر ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان های ایرانی. جلد اول، ترجمهٔ رضائی باغ بیدی، حسن، تهران: ققنوس، شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۰۳ - ۹
بارتلمه، کریستین ( ۱۳۸۴ ) ، تاریخچه واجهای ایرانی، ترجمهٔ دکتر واهه دومانیان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شابک ۹۶۴ - ۴۲۶ - ۲۳۱ - X
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۰ ) ، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت، شابک ۹۶۴ - ۴۵۹ - ۵۴۵ - ۹
جکسون، ویلیام ( ۱۳۷۶ ) ، دستور زبان اوستایی، ترجمهٔ رقیه بهزادی، تهران: فرزین، شابک ۹۶۴ - ۹۰۰۰۶ - ۹ - ۰
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۳ ) ، شعر در ایران پیش از اسلام، تهران: طهوری، شابک ۹۶۴ - ۶۴۱۴ - ۴۴ - ۳
مولایی، چنگیز ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان فارسی باستان، تهران: مهرنامگ، شابک ۹۶۴ - ۹۵۶۴۰ - ۵ - ۵
اشمیت، رودیگر ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان های ایرانی. جلد اول، ترجمهٔ رضائی باغ بیدی، حسن، تهران: ققنوس، شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۰۳ - ۹
بارتلمه، کریستین ( ۱۳۸۴ ) ، تاریخچه واجهای ایرانی، ترجمهٔ دکتر واهه دومانیان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شابک ۹۶۴ - ۴۲۶ - ۲۳۱ - X
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۰ ) ، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت، شابک ۹۶۴ - ۴۵۹ - ۵۴۵ - ۹
جکسون، ویلیام ( ۱۳۷۶ ) ، دستور زبان اوستایی، ترجمهٔ رقیه بهزادی، تهران: فرزین، شابک ۹۶۴ - ۹۰۰۰۶ - ۹ - ۰
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۳ ) ، شعر در ایران پیش از اسلام، تهران: طهوری، شابک ۹۶۴ - ۶۴۱۴ - ۴۴ - ۳
منصوری، یدالله ( ۱۳۸۴ ) ، بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی، تهران: سفرهنگستان زبان و ادب فارسی، شابک ۹۶۴ - ۷۵۳۱ - ۴۱ - ۹
رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۸۸ ) . تاریخ زبان های ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۷۰۲۵ - ۸۴ - ۳.
رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۹۳ ) . �زبان های ایرانی باستان�. در حسن رضایی باغ بیدی، محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۵. به کوشش سید محمد کاظم موسوی بجنوردی. بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۵۳–۱۰۶.
زبان پارتی، پهلویگ ( پهلوی ) یا پهلوانیگ ( پهلوانی ) که در منابع معاصر به آن پهلوی اشکانی یا پهلوی شمالی می گویند، یک زبان منقرض شده از خانواده زبان های ایرانی شمال غربی بوده است. دولت های اشکانی، نظیر اشکانیان ایران، ارمنستان و… از آن به عنوان زبان درباری استفاده می نمودند. زبان های ایرانی شمال غربی معاصر، همچون زبان های کردی، تاتی، بلوچی، تالشی، زازاکی, مازندرانی، گیلکی و زبان های مرکزی با زبان پارتی از یک خانواده هستند.
منابع ها. رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۹۳ ) . �زبان پارتی�. در حسن رضایی باغ بیدی، محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۵. به کوشش سید محمد کاظم موسوی بجنوردی. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۱۷۷ - ۱۹۰.
یارشاطر، احسان ( ۱۳۳۶ ) . �زبانها و لهجه های ایرانی�. فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. تهران ( ۱و۲ ) : ۱۱ تا ۴۸. دریافت شده در ۲ مهر ۲۰۱۴.
R�diger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden ( Reichert ) , 2000, S. 42 - 65.
R�diger Schmitt ( Hg. ) : Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden ( Reichert ) , 1989, S. 95 - 105 und 173 - 192
زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی، با نام رسمی پارْسیگ ( به پهلوی سنگ نوشته ای: 𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩𐭪، به مانوی: 𐫛𐫀𐫡𐫘𐫏𐫐، به اوستایی: 𐬞𐬀𐬭𐬯𐬍𐬔 ) ، یکی از زبان های ایرانی میانه است که در دوران ساسانی، نخست در جنوب غرب فلات ایران و سپس در جایگاه زبان میانجی در سراسر شاهنشاهی ساسانی، بدان سخن گفته می شد. پارسیگ به شاخهٔ زبان های ایرانیِ جنوب غربی تعلق دارد و از زبان پارسی باستان ریشه گرفته است و خود نیای زبان فارسی و برخی دیگر ازجمله زبان لارستانی ( اچمی ) ، زبان کوهمره ای خلاری و زبان بنویی روستای ابنو است. فارسی میانه یکی از زبان های ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی، نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همهٔ شاهنشاهی ایران تا صدر اسلام رواج داشته است. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به شمار می آید، پارس بود. در دوران اشکانیان فارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت، تا این که در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. سنگ نبشته ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب ها به این زبان نوشته می شد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از ورود اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه در عمل زبانی نیمه مُرده به شمار می آمد.
منابع ها. آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد ( ۱۳۸۰ ) ، زبان پهلوی: ادبیات و دستور آن، تهران: معین، شابک ۹۶۴ - ۵۶۴۳ - ۱۱ - ۲
تاوادیا، ج ( ۱۳۸۳ ) . زبان و ادبیات پهلوی ( فارسی میانه ) . تهران: مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
خوارزمی محمد ( ۱۳۴۷ ) ، مفاتیح العلوم، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
تاریخ ادبیات ایران.
رضائی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۸۷ ) . �پَهْلَوی، زَبانْ وَ اَدَبیّات�. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۴. تهران. ص. ۷۹–۹۱.
رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۸۸ ) . تاریخ زبان های ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۷۰۲۵ - ۸۴ - ۳.
صادقی، علی اشرف ( ۱۳۵۷ ) . تکوین زبان فارسی.
لازار، ژیلبر. شکل گیری زبان فارسی. تهران: انتشارات هرمس.
Cereti, Carlo G. "PAHLAVI LITERATURE". Encyclop�dia Iranica ( به انگلیسی ) .
فارسی یا پارسی یکی از زبان های ایرانی غربی از زیرگروه ایرانی شاخهٔ هندوایرانیِ خانوادهٔ زبان های هندواروپایی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، عراق، ترکمنستان و آذربایجان به آن سخن می گویند. فارسی زبان چندکانونی و فرا قومی است و زبان رسمی ایران، تاجیکستان و افغانستان به شمار می رود. این زبان در ایران و افغانستان به الفبای فارسی، که از خط پهلوی ریشه گرفته، و در تاجیکستان و ازبکستان به الفبای تاجیکی، که از سیریلیک آمده، نوشته می شود. زبانِ فارسی در افغانستان به طور رسمی دَری ( از ۱۳۴۳ خورشیدی ) و در تاجیکستان تاجیکی ( از دورهٔ شوروی ) خوانده می شود.
منابع ها. Samadi, Habibeh; Nick Perkins ( 2012 ) . Martin Ball; David Crystal; Paul Fletcher ( eds. ) . Assessing Grammar: The Languages of Lars. Multilingual Matters. p. 169. ISBN 978 - 1 - 84769 - 637 - 3.
B. Rezvani: "Ethno - territorial conflict and coexistence in the Caucasus, Central Asia and Fereydan. Appendix 4: Tajik population in Uzbekistan" ( [۱] ) . Dissertation. Faculty of Social and Behavioural Sciences, University of Amsterdam. 2013
�Languages of Pakistan�. Ethnologue. دریافت شده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.
�Languages of Bahrain�. Ethnologue. دریافت شده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.
"IRAQ". Encyclop�dia Iranica. Retrieved 7 November 2014.
Windfuhr, Gernot: The Iranian Languages, Routledge 2009, p. 418.
�Persian�. اتنولوگ. دریافت شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
�All You Need to Know about Persian Language�. Aspirantum. ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹. دریافت شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
�PERSIAN: A BEAUTIFUL LANGUAGE WITH A VIBRANT PAST�. United Language Group. دریافت شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
�Farsi�. University of Toronto - school of countinuing studies.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: فصل ۲، اصل ۱۵: �زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آن ها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. �
قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان: فصل ۱، اصل ۱۶: �از جمله زبان های پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشه ای، نورستانی، پامیری و سایر زبان های رایج در کشور، پشتو و دری زبانهای رسمی دولت می باشند. در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبان های ازبکی، ترکمنی، پشه ای، نورستانی، بلوچی یا پامیری تکلم می نمایند آن زبان علاوه بر پشتو و دری به حیث زبان سوم رسمی می باشد و نحوهٔ تطبیق آن توسط قانون تنظیم می گردد. دولت برای تقویت و انکشاف همه زبان های افغانستان پروگرام های مؤثر طرح و تطبیق می نماید. نشر مطبوعات و رسانه های گروهی به تمام زبان های رایج در کشور آزاد می باشد. مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ می گردد. �
قانون اساسی تاجیکستان: باب ۱، اصل ۲: �زبان دولتی تاجیکستان، زبان تاجیکی است. زبان روسی همچون زبان معاشرت بین ملت ها عمل می کند. همه ملت ها و خلقیت هایی که در حدود جمهوری زندگی می کنند، حقوق دارند از زبان مادری شان آزادانه استفاده کنند. �
قانون اساسی جمهوری داغستان: فصل ۱، اصل ۱۱: �زبان های دولتی جمهوری داغستان، روسی و زبان های مردم داغستان است. �
; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. ( 2013 ) . "Farsic - Caucasian Tat". Glottolog 2. 2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. {{cite book}}: Invalid |display - editors=4 ( help )
Olesen, Asta ( 1995 ) . Islam and Politics in Afghanistan. Vol. 3. Psychology Press. p. 205. There began a general promotion of the Pashto language at the expense of Farsi – previously dominant in the educational and administrative system ( . . . ) — and the term 'Dari' for the Afghan version of Farsi came into common use, being officially adopted in 1958.
Baker, Mona ( 2001 ) . Routledge Encyclopedia of Translation Studies. Psychology Press. p. 518. ISBN 978 - 0 - 415 - 25517 - 2. All this affected translation activities in Persian, seriously undermining the international character of the language. The problem was compounded in modern times by several factors, among them the realignment of Central Asian Persian, renamed Tajiki by the Soviet Union, with Uzbek and Russian languages, as well as the emergence of a language reform movement in Iran which paid no attention to the consequences of its pronouncements and actions for the language as a whole.
Language Maintenance or Shift? An Ethnographic Investigation of the Use of Farsi among Kuwaiti Ajams: A Case Study. AbdulMohsen Dashti. Arab Journal for the Humanities. Volume 22 Issue: 87. 2004.
�فارسی خوانی در کارنامه آخرین شاهزاده های عثمانی�. خبرگزاری بین المللی قرآن. ۸ اسفند ۱۳۹۶.
راهنمای زبان های ایرانی، جلد اول: زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۰
Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation. Encyclop�dia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006. 01. 00. 000000000, Persian Language
راهنمای زبان های ایرانی، جلد دوم: زبان های ایرانی نو، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول،
ژیلبر لازار: ریشه های زبان فارسی ادبی. در: مجله �ایران نامه�، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. ( از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴ ) .
Adamec, Ludwig W. ( 2011 ) . Historical Dictionary of Afghanistan ( 4th Revised ed. ) . Scarecrow. p. 105. ISBN 978 - 0 - 8108 - 7815 - 0.
de Bruijn, J. T. P. ( 14 December 2015 ) . "Persian literature". Encyclop�dia Britannica.
زبان پارسی باستان ( به پارسی باستان: 𐎠𐎼𐎹، تلفظ: آریا یکی از زبان های شاخهٔ زبان های ایرانی از گروه زبان های هندوایرانی خانوادهٔ زبان های هندواروپایی جای می گیرد. این زبان به زبان فارسی میانه دگرگونی یافت که زبان ادبی و نوشتاری و رسمی روزگار ساسانیان بود و سپس به زبان فارسی نو یا فارسی دری تغییر یافت؛ این زبان از زبان نیاایرانی ( زبان ایرانی باستان ) سرچشمه گرفته است. فارسی باستان مانند بقیهٔ زبان های ایرانی باستان نزدِ گویشورانِ بومی خود به نام زبان آریا شناخته می شد.
منابع. هاSkj�rv�, Prods Oktor ( 2005 ) . An Introduction to Old Persian ( به انگلیسی ) . Vol. ۲. Harvard.
Lazard, Gilbert ( 1975 ) . "The Rise of the New Persian Language". In R. N. Frye ( ed. ) . The Cambridge History of Iran ( به انگلیسی ) . Vol. 4. Cambridge: Cambridge University Press. p. 595 - 632.
ارانسکی، یوسف م ( ۱۳۸۶ ) . زبان های ایرانی. ترجمهٔ علی اشرف صادقی. تهران: انتشارات سخن. شابک ۹۶۴ - ۶۹۶۱ - ۲۴ - X.
تفضلی، احمد ( ۱۳۷۸ ) ، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش به کوشش ژاله آموزگار. ، تهران: سخن
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۷۶ ) ، راهنمای زبانهای باستانی ایران ( جلد دوم: دستور و واژه نامه ) ، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها ( سمت ) ، شابک ۹۶۴ - ۴۵۹ - ۲۲۷ - ۱
مولایی، چنگیز ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان فارسی باستان، تهران: مهرنامگ، شابک ۹۶۴ - ۹۵۶۴۰ - ۵ - ۵
اشمیت، رودیگر ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان های ایرانی. جلد اول، ترجمهٔ رضائی باغ بیدی، حسن، تهران: ققنوس، شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۰۳ - ۹
بارتلمه، کریستین ( ۱۳۸۴ ) ، تاریخچه واجهای ایرانی، ترجمهٔ دکتر واهه دومانیان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شابک ۹۶۴ - ۴۲۶ - ۲۳۱ - X
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۰ ) ، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت، شابک ۹۶۴ - ۴۵۹ - ۵۴۵ - ۹
جکسون، ویلیام ( ۱۳۷۶ ) ، دستور زبان اوستایی، ترجمهٔ رقیه بهزادی، تهران: فرزین، شابک ۹۶۴ - ۹۰۰۰۶ - ۹ - ۰
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۳ ) ، شعر در ایران پیش از اسلام، تهران: طهوری، شابک ۹۶۴ - ۶۴۱۴ - ۴۴ - ۳
مولایی، چنگیز ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان فارسی باستان، تهران: مهرنامگ، شابک ۹۶۴ - ۹۵۶۴۰ - ۵ - ۵
اشمیت، رودیگر ( ۱۳۸۷ ) ، راهنمای زبان های ایرانی. جلد اول، ترجمهٔ رضائی باغ بیدی، حسن، تهران: ققنوس، شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۰۳ - ۹
بارتلمه، کریستین ( ۱۳۸۴ ) ، تاریخچه واجهای ایرانی، ترجمهٔ دکتر واهه دومانیان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شابک ۹۶۴ - ۴۲۶ - ۲۳۱ - X
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۰ ) ، تاریخ زبان فارسی، تهران: سمت، شابک ۹۶۴ - ۴۵۹ - ۵۴۵ - ۹
جکسون، ویلیام ( ۱۳۷۶ ) ، دستور زبان اوستایی، ترجمهٔ رقیه بهزادی، تهران: فرزین، شابک ۹۶۴ - ۹۰۰۰۶ - ۹ - ۰
ابوالقاسمی، محسن ( ۱۳۸۳ ) ، شعر در ایران پیش از اسلام، تهران: طهوری، شابک ۹۶۴ - ۶۴۱۴ - ۴۴ - ۳
منصوری، یدالله ( ۱۳۸۴ ) ، بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی، تهران: سفرهنگستان زبان و ادب فارسی، شابک ۹۶۴ - ۷۵۳۱ - ۴۱ - ۹
رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۸۸ ) . تاریخ زبان های ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۷۰۲۵ - ۸۴ - ۳.
رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۹۳ ) . �زبان های ایرانی باستان�. در حسن رضایی باغ بیدی، محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۵. به کوشش سید محمد کاظم موسوی بجنوردی. بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. ۵۳–۱۰۶.
زبان پارتی، پهلویگ ( پهلوی ) یا پهلوانیگ ( پهلوانی ) که در منابع معاصر به آن پهلوی اشکانی یا پهلوی شمالی می گویند، یک زبان منقرض شده از خانواده زبان های ایرانی شمال غربی بوده است. دولت های اشکانی، نظیر اشکانیان ایران، ارمنستان و… از آن به عنوان زبان درباری استفاده می نمودند. زبان های ایرانی شمال غربی معاصر، همچون زبان های کردی، تاتی، بلوچی، تالشی، زازاکی, مازندرانی، گیلکی و زبان های مرکزی با زبان پارتی از یک خانواده هستند.
منابع ها. رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۹۳ ) . �زبان پارتی�. در حسن رضایی باغ بیدی، محمود جعفری دهقی. تاریخ جامع ایران. ج. ۵. به کوشش سید محمد کاظم موسوی بجنوردی. تهران: بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۱۷۷ - ۱۹۰.
یارشاطر، احسان ( ۱۳۳۶ ) . �زبانها و لهجه های ایرانی�. فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. تهران ( ۱و۲ ) : ۱۱ تا ۴۸. دریافت شده در ۲ مهر ۲۰۱۴.
R�diger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden ( Reichert ) , 2000, S. 42 - 65.
R�diger Schmitt ( Hg. ) : Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden ( Reichert ) , 1989, S. 95 - 105 und 173 - 192
زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی، با نام رسمی پارْسیگ ( به پهلوی سنگ نوشته ای: 𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩𐭪، به مانوی: 𐫛𐫀𐫡𐫘𐫏𐫐، به اوستایی: 𐬞𐬀𐬭𐬯𐬍𐬔 ) ، یکی از زبان های ایرانی میانه است که در دوران ساسانی، نخست در جنوب غرب فلات ایران و سپس در جایگاه زبان میانجی در سراسر شاهنشاهی ساسانی، بدان سخن گفته می شد. پارسیگ به شاخهٔ زبان های ایرانیِ جنوب غربی تعلق دارد و از زبان پارسی باستان ریشه گرفته است و خود نیای زبان فارسی و برخی دیگر ازجمله زبان لارستانی ( اچمی ) ، زبان کوهمره ای خلاری و زبان بنویی روستای ابنو است. فارسی میانه یکی از زبان های ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی، نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همهٔ شاهنشاهی ایران تا صدر اسلام رواج داشته است. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به شمار می آید، پارس بود. در دوران اشکانیان فارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت، تا این که در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. سنگ نبشته ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب ها به این زبان نوشته می شد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از ورود اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه در عمل زبانی نیمه مُرده به شمار می آمد.
منابع ها. آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد ( ۱۳۸۰ ) ، زبان پهلوی: ادبیات و دستور آن، تهران: معین، شابک ۹۶۴ - ۵۶۴۳ - ۱۱ - ۲
تاوادیا، ج ( ۱۳۸۳ ) . زبان و ادبیات پهلوی ( فارسی میانه ) . تهران: مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
خوارزمی محمد ( ۱۳۴۷ ) ، مفاتیح العلوم، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
تاریخ ادبیات ایران.
رضائی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۸۷ ) . �پَهْلَوی، زَبانْ وَ اَدَبیّات�. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۴. تهران. ص. ۷۹–۹۱.
رضایی باغ بیدی، حسن ( ۱۳۸۸ ) . تاریخ زبان های ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸ - ۹۶۴ - ۷۰۲۵ - ۸۴ - ۳.
صادقی، علی اشرف ( ۱۳۵۷ ) . تکوین زبان فارسی.
لازار، ژیلبر. شکل گیری زبان فارسی. تهران: انتشارات هرمس.
Cereti, Carlo G. "PAHLAVI LITERATURE". Encyclop�dia Iranica ( به انگلیسی ) .
زبان مادی�یک زبان باستانی�هندواروپایی�و زبان�مادها�بوده است. این زبان از نظر باستانی با�پارتی�اشکانی از خانواده ی زبان های ایرانی شمال غربی محسوب می شده است. امروزه این شاخه از زبان های ایرانی شامل:�لری، �آذری قدیم، �تالشی، �گیلکی، �مازندرانی، �کردی�و�بلوچی�و�تاتی�است و در زیرخانواده ی�ایرانی شمال غربی�طبقه بندی می شود. این دسته بندی به معنای آنکه آنها از زبان مادی اند نیست، بلکه به معنای تأثیرات احتمالی گرفته از زبان مادی است و برخی از زبان ها به دلیل موقعیت جغرافیایی کنونی در این دسته قرار دارند، نه تأثیرات زبانی مادی.
• منابع ها. اشمیت، رودیگر� ( ۱۳۹۰ ) . �دیگر گویش های ایرانی باستان�. �راهنمای زبان های ایرانی. ج. �۱. ترجمهٔ آرمان بختیاری، �عسکر بهرامی، �حسن رضایی باغ بیدی، نگین صالحی نیا. تهران: انتشارات ققنوس. �شابک�۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۰۳ - ۱.
• رضایی باغ بیدی، حسن� ( ۱۳۹۳ ) . ��زبان مادی�. �دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی. ج. �۵. به کوشش�اسماعیل سعادت. تهران. دریافت شده در�۹ مارس ۲۰۱۷.
• رضایی باغ بیدی، حسن� ( ۱۳۸۸ ) . �تاریخ زبان های ایرانی. تهران:�مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. �شابک�۹۷۸ - ۹۶۴ - ۷۰۲۵ - ۸۴ - ۳.
• رضایی باغ بیدی، حسن� ( ۱۳۹۳b ) . �زبان های ایرانی باستان�. در�حسن رضایی باغ بیدی، �محمود جعفری دهقی. �تاریخ جامع ایران. ج. �۵. به کوشش�سید محمد کاظم موسوی بجنوردی. �بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. صص. �۵۳–۱۰۶.
• زرشناس، زهره� ( ۱۳۹۰ ) . �ادبیات ایران پیش از اسلام�. �ایران، تاریخ، فرهنگ، هنر. تهران: سازمان چاپ و کتاب.
زبان سُغدی از زبان های ایرانی شاخه شمال شرقی و زبان ناحیهٔ حاصلخیز سغد، واقع در میان آمودریا و سیردریا بوده است. مرکز سغدی ها سمرقند بود. زبان سغدی در آغاز در درۀ رودخانۀ زرافشان و نواحی پیرامون رایج بود و بعداً به عنوان زبان میانجی در بخش بزرگی از سمرقند رواج یافت. این زبان در طول ده قرن، سده های دوم تا دوازدهم میلادی، مهم ترین زبان ایرانی در ترکستان امروزی و فرارود، زبان تجاری جادهٔ ابریشم و از دیرزمان ابزار ارتباط و پیوند بخشی از فرهنگ های سرزمین های شرقی و غربی آسیا بوده است. زبان سغدی به عنوان زبان گفتاری و نوشتاری تا سده نهم میلادی فعال بوده و زوال آن پس از سدهٔ ۱۱ آغاز گردیده است. زبان سغدی بر اثر نفوذ و توسعه تدریجی فارسی میانه که برخوردار از پشتیبانی دولت ساسانی بود و نیز زبان ترکی که ارمغان هجوم قبایل ترک زبان، از رواج افتاد و سیر نابودی آن از سده پنجم هجری به بعد هم زمان با رواج زبان فارسی از یک سو و نفوذ زبان عربی و ترکی از سوی دیگر شتاب بیشتری یافت.
منابع ها. Nordhoff, Sebastian; Hammarstr�m, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. ( 2013 ) . "Sogdian". Glottolog 2. 2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. �
�An Introduction to Sogdian, Prods Oktor Skjrervo , p1
�The iranian languages, Gernot Windfuhr, p279
�Compendium Linguarum Iranicarum, Rudiger Schmitt, p173
�اُرانسکی، یوسیف م. زبان های ایرانی، ترجمه دکتر علی اشرف صادقی، تهران، انتشارات سخن ۱۳۷۸.
�سیم الدین اف، دادخدا، ( رئیس پژوهشگاه زبان و ادبیات فرهنگستان علوم تاجیکستان ) ، خوانش تازه ای از سرود اهل بخارا، بی بی سی فارسی، پنج شنبه ۲۶ اوت ۲۰۰۴
زرشناس، زهره: بدر سغدیانه. در جدید آن لاین. ۰۳ ژانویه ۲۰۰۹–۱۴ دی ۱۳۸۷.
�An Introduction to Sogdian, Prods Oktor Skjrervo, p1
�زرشناس، زهره، عناصری از یک قصه سغدی مانوی. در: �نامه فرهنگستان� پاییز ۱۳۷۶ - شماره ۱۱. ( از ص ۹۸ تا ۱۱۲ ) .
�تاریخ زبان فارسی، محسن ابولقاسمی، ص128
�زرشناس، زهره، واژه اهریمن در ادبیات سغدی بودایی ( ۱۰ صفحه - از ۴۲ تا ۵۱ ) . در: نامه فرهنگستان� زمستان ۱۳۷۹ - شماره ۱۶.
تاریخ زبان فارسی، محسن ابولقاسمی، ص129
�تاریخ زبان فارسی، محسن ابولقاسمی، ص130
�نسیم جنوب
�Boyle, J. A. "Ḵh̲ātūn[پیوند مرده]. " Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C. E. Bosworth , E. van Donzel and W. P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. 11 March 2008
�بی بی سی
�Cheung, Johnny. 2007. Etymological dictionary of the Iranian verb. Leiden: Brill. p. 396.
�فرهنگ سغدی، سغدی - فارسی - انگلیسی پدیدآورنده: شهرزاد فتوحی، بدرالزمان قریب ناشر: فرهنگان - ۱۳۸۳.
�زرشناس، زهره: چند وام واژه سغدی در شاهنامه فردوسی. در: باشگاه شاهنامه پژوهان ایران
�Sogdian Loan - Words in New Persian W. B. Henning Bulletin of the School of Oriental Studies, University of London, Vol. 10, No. ۱ ( ۱۹۳۹ ) , pp. 93 - 106
فارسی یا پارسی یکی از زبان های ایرانی غربی از زیرگروه ایرانی شاخهٔ هندوایرانیِ خانوادهٔ زبان های هندواروپایی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، عراق، ترکمنستان و آذربایجان به آن سخن می گویند. فارسی زبان چندکانونی و فرا قومی است و زبان رسمی ایران، تاجیکستان و افغانستان به شمار می رود. این زبان در ایران و افغانستان به الفبای فارسی، که از خط پهلوی ریشه گرفته، و در تاجیکستان و ازبکستان به الفبای تاجیکی، که از سیریلیک آمده، نوشته می شود. زبانِ فارسی در افغانستان به طور رسمی دَری ( از ۱۳۴۳ خورشیدی ) و در تاجیکستان تاجیکی ( از دورهٔ شوروی ) خوانده می شود.
منابع ها. Samadi, Habibeh; Nick Perkins ( 2012 ) . Martin Ball; David Crystal; Paul Fletcher ( eds. ) . Assessing Grammar: The Languages of Lars. Multilingual Matters. p. 169. ISBN 978 - 1 - 84769 - 637 - 3.
B. Rezvani: "Ethno - territorial conflict and coexistence in the Caucasus, Central Asia and Fereydan. Appendix 4: Tajik population in Uzbekistan" ( [۱] ) . Dissertation. Faculty of Social and Behavioural Sciences, University of Amsterdam. 2013
�Languages of Pakistan�. Ethnologue. دریافت شده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.
�Languages of Bahrain�. Ethnologue. دریافت شده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۹.
"IRAQ". Encyclop�dia Iranica. Retrieved 7 November 2014.
Windfuhr, Gernot: The Iranian Languages, Routledge 2009, p. 418.
�Persian�. اتنولوگ. دریافت شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
�All You Need to Know about Persian Language�. Aspirantum. ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹. دریافت شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
�PERSIAN: A BEAUTIFUL LANGUAGE WITH A VIBRANT PAST�. United Language Group. دریافت شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹.
�Farsi�. University of Toronto - school of countinuing studies.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: فصل ۲، اصل ۱۵: �زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آن ها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. �
قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان: فصل ۱، اصل ۱۶: �از جمله زبان های پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشه ای، نورستانی، پامیری و سایر زبان های رایج در کشور، پشتو و دری زبانهای رسمی دولت می باشند. در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبان های ازبکی، ترکمنی، پشه ای، نورستانی، بلوچی یا پامیری تکلم می نمایند آن زبان علاوه بر پشتو و دری به حیث زبان سوم رسمی می باشد و نحوهٔ تطبیق آن توسط قانون تنظیم می گردد. دولت برای تقویت و انکشاف همه زبان های افغانستان پروگرام های مؤثر طرح و تطبیق می نماید. نشر مطبوعات و رسانه های گروهی به تمام زبان های رایج در کشور آزاد می باشد. مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ می گردد. �
قانون اساسی تاجیکستان: باب ۱، اصل ۲: �زبان دولتی تاجیکستان، زبان تاجیکی است. زبان روسی همچون زبان معاشرت بین ملت ها عمل می کند. همه ملت ها و خلقیت هایی که در حدود جمهوری زندگی می کنند، حقوق دارند از زبان مادری شان آزادانه استفاده کنند. �
قانون اساسی جمهوری داغستان: فصل ۱، اصل ۱۱: �زبان های دولتی جمهوری داغستان، روسی و زبان های مردم داغستان است. �
; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. ( 2013 ) . "Farsic - Caucasian Tat". Glottolog 2. 2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology. {{cite book}}: Invalid |display - editors=4 ( help )
Olesen, Asta ( 1995 ) . Islam and Politics in Afghanistan. Vol. 3. Psychology Press. p. 205. There began a general promotion of the Pashto language at the expense of Farsi – previously dominant in the educational and administrative system ( . . . ) — and the term 'Dari' for the Afghan version of Farsi came into common use, being officially adopted in 1958.
Baker, Mona ( 2001 ) . Routledge Encyclopedia of Translation Studies. Psychology Press. p. 518. ISBN 978 - 0 - 415 - 25517 - 2. All this affected translation activities in Persian, seriously undermining the international character of the language. The problem was compounded in modern times by several factors, among them the realignment of Central Asian Persian, renamed Tajiki by the Soviet Union, with Uzbek and Russian languages, as well as the emergence of a language reform movement in Iran which paid no attention to the consequences of its pronouncements and actions for the language as a whole.
Language Maintenance or Shift? An Ethnographic Investigation of the Use of Farsi among Kuwaiti Ajams: A Case Study. AbdulMohsen Dashti. Arab Journal for the Humanities. Volume 22 Issue: 87. 2004.
�فارسی خوانی در کارنامه آخرین شاهزاده های عثمانی�. خبرگزاری بین المللی قرآن. ۸ اسفند ۱۳۹۶.
راهنمای زبان های ایرانی، جلد اول: زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۰
Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation. Encyclop�dia Britannica, 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006. 01. 00. 000000000, Persian Language
راهنمای زبان های ایرانی، جلد دوم: زبان های ایرانی نو، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول،
ژیلبر لازار: ریشه های زبان فارسی ادبی. در: مجله �ایران نامه�، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. ( از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴ ) .
Adamec, Ludwig W. ( 2011 ) . Historical Dictionary of Afghanistan ( 4th Revised ed. ) . Scarecrow. p. 105. ISBN 978 - 0 - 8108 - 7815 - 0.
de Bruijn, J. T. P. ( 14 December 2015 ) . "Persian literature". Encyclop�dia Britannica.
بعضی می گوید آریا ی ها مهاجرت کردند
طی سال های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ در دانشگاه شهرکرد پژوهشی توسط سورنا فیروزی بر روی نمونه های استخوانی و دندانی از هفت تپه، چغامیش، دزفول و شوش و گورهای باستانی از دوران ایلام میانه در هزارهٔ دوم پیش از میلاد یعنی چهار هزار سال پیش انجام گرفت. در این پژوهش، نشانگرهای ژنتیکی شاخص مردمان آریایی مورد جستجو و بررسی قرار گرفت. در هر سه نمونهٔ دزفول و در سه مورد از پنج مورد نمونه های ایلامیان هفت تپه و نیز در یک نمونه از سیلکی ها با دیرینگی ۶٬۰۰۰ سال، نشانگرهای ژنتیکی شاخص مردم آریایی مشاهده شد. قرابتی میان این نمونه ها با نمونه های اشکانی محوطهٔ ولیران دماوند و همچنین چند نمونه از ارگ بم نیز دیده شد.
یکسان بودن تبار ایلامیان و پارسیان
پژوهشگر ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﻮﺭﻧﺎ ﻓﯿﺮﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﮑﺎﺵ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ 3500 ﺗﺎ 6000 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﻮﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﯾﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ .
ﺩﺭ ﺣﺪ ﻓﺎﺻﻞ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ 1386 ﺗﺎ 1388 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﻬﺮﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺵ ﮊﻧﺘﯿﮑﯽ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ او ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﮊﻧﺘﯿﮑﯽ ، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ 8 ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯾﻼﻣﯽ ‏ ( ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ ﺷﻮﺵ ﻭ ﺩﺯﻓﻮﻝ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻫﺎﯼ 1500 ﺗﺎ 2000 ﭖ . ﻡ ‏ ) ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﺭﮐﺮﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﯼ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻭﺳﻌﺖ ﺑﻮﻡ ﻧﮕﺎﺭﺍﻧﻪ ‏ ( ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ‏ ) ﻭ ﻧﯿﺰ ﺷﻤﺎﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ‏ ( 17 ﻧﻤﻮﻧﻪ ‏ ) ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪُ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﺒﺎﺭ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺁﻥ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﺯﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺩﺯﻓﻮﻝ، ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻼﻣﯿﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﺗﭙﻪ ﺑﺎ ﻗﺪﻣﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﮑﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺮﯾﻨﮕﯽ 6000 ﺳﺎﻝ، ﻣﺎﺭﮐﺮ M17 ﻭ R1a ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪ .
ﻫﺎﭘﻠﻮ ﮔﺮﻭﻩ M17 ﺷﺎﺧﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺳﺘﻪ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺮ ﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ : ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﺯ P ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺧﺎﻭﺭﯼ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻏﺮﺑﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺍﺳﻼﻭﻫﺎﯼ ﺭﻭﺱ G ، ﺍﺳﻼ ﻭﻫﺎﯼ ﺍﻭﮐﺮﺍﯾﻦ T ، ﮐﺮﻭﺍﺕ ﻫﺎ ) ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﮑﺎﻧﺪﯾﻨﺎﻭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻧﺮﻭﮊ ( ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺮﯾﺶ & ، ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻭ . . .
ﻫﻢ ﺭﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺭﮐﺮ ﯾﻌﻨﯽ R1b ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ – ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻏﺮﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﮊﺭﻣﻦ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ E ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﺍﯾﺞ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﺺ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻣﯽ ﭼﻮﻥ ﻋﺒﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺳﺎﯾﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﮋﺍﺩﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺼﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﺯﺭﺩﭘﻮﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﻣﺎﺭﮐﺮ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺯﯾﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﻼﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻬﻦ ﻫﻢ ﺗﺒﺎﺭ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺗﯿﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎ، ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ، ﮐﺮﺩﻫﺎ، ﺁﺫﺭﯼ ﻫﺎ، ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻧﺎﺁﺭﯾﺎﯾﯽ، R1a ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﺸﺖ .
ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻭﻟﯿﺮﺍﻥ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﺲ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ‏ ( ﺍﺳﻼﻣﯽ ‏ ) ﺑﻢ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺭﺍﺳﺘﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ، ﻭﺟﻮﺩ ﻫﺎﭘﻠﻮﮔﺮﻭﻩ R1a ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺷﺪ.
با سپاس از استاد سورنا فیروزی
با ژنیتیک ایلامیان این نظریه مهاجرت آریا یی رد می شود
واقعا برام جالب آلتای که ترکی از شاخ او است چه ربطی به واژگان این زبان زبان پهلوی فارسی که از شاخ هندواروپایی است. زبان ترکی آلتای دارد را فقط خدا می داند🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🫡🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔

پاره
پاره کلمه ای تورکی است . شکل درست این کلمه پارا هست که توسط ۳۵۰ میلیون تورک استفاده میشه از تورکی استانبولی گرفته تا تورکان یاکوتستان و سیبری که در همه لهجه های زبان تورکی به شکل پارا استفاده میشه
لغتنامه دکتر شاهمرسی هم این کلمه رو تورکی ذکر کرده که عکسش رو آپلود میکنم
...
[مشاهده متن کامل]

.
دلیل محکم دیگر برای تورکی بودن این کلمه مشتقات فراوان آن در زبان تورکی هست. برای مثال کلمه انفجار معادلش در زبان دری ، ترکیدن میشه ولی در زبان تورکی میشه پارتلاماق . . . یعنی پاره و تکه تکه شدن . این فعل از قدیمی ترین و اصیل ترین افغال تورکی هست که در همه لهجه های تورکی استفاده میشه
در ثانی کلمات زبان تورکی که به الف ختم میشن مثل پارا ، قابلاما ، دلما ، آینا ، قوورما وقتی وارد زبان دری میشن الف این ها تبدیل به ه میشه یعنی این کلمات به شکل پاره ، قابلمه ، دلمه ، آینه ، قورمه تبدیل میشن که کلمه پاره هم از همین قاعده تبعیت کرده و نشانه تورکی بودن این کلمه هست
در ضمن در وجود منابع حاوی لغات زبان پهلوی تردید هست و بسیاری از لغات زبان پهلوی نیز تورکی هستندعلت آن وجود اکثریت تورک زبان در ایران قبل از مهاجرت آریایی هاهست . رژیم پهلوی با دستکاری لغات تورکی و اضافه کردن آنها به زبان های هندی مثل دری و پهلوی و غیره سعی در جعل هویت برای مهاجران و مصادره لغات تورکی کرده علت آن وجود فردوسی به تورک بودن هرمز ، شاه ساسانی اشاره میکنه و میگه: سخن بس کن از هرمز تورکزاد . . . در جای دیگر بهرام گور پادشاه ساسانی را تورک زبان معرفی میکنه و اضافه میکنه که با لشکرش به زبان تورکی حرف میزده
در ضمن در زبان دری کمتر کلمه ای مختوم به ه میشه اما در زبان تورکی برعکس زبان دری ، کلماتی که مختوم به ه میشن نه همشون ولی اکثرا ریشه تورکی دارن و از زبان تورکی وارد دری شدن
مثل جرگه که به همین شکل از زبان تورکی وارد دری شده
چاره از چارا اخذ شده
آواره از آوارا اخذ شده . . . آوار اسم یکی از قبائل مشهور کوچ رو تورکی بوده که تورک های یکجانشین به کسی ک محل اقامت دایم نداشته باشه میگن آوارا یعنی کسی که مثل تورکان آوار دائم نقل مکان میکنه که فرهنگ های لغت هم به این اشاره کرده اند
سفره از سوفرا اخذ شده
قابلمه از قابلاما
قورمه از قوورما
سگرمه از سیگیرمه
یورتمه از یورتمه
سورتمه از سورتمه
چکمه از چکمه
دکلمه از دیکلمه
چشمه از جوشما . . . جوشماق یعنی جوشیدن که همین مصدر جوشیدن هم از جوشماق تورکی اخذ شده
گزمه از گزمه
تسمه از تسمه
قمه از قمه
پاچه از پاچا
کله از کله
دلمه از دلما
دکمه از دوگمه
ساچمه از ساچما
ماله از مالا
تپاله از توپالا
تابه از تاوا یا تابا
کاسه از کاسا
پیاله از پیالا
یونجه از یونجا
قواره از قاوارا
چاقاله از چاقّالا
ترقه از تاراقّا
توله از تولا
شوره از شورا . . . . shora
کینه از کونو . این کلمه در کتیبه های گؤک تورک ها هم استفاده شده
کومه از کوما
دخمه از داخما
کلبه از کولبه
خرگه از خرگه
خانه از خانا مثلا در کلمات تورکی چاپارخانا هم استفاده شده. خانه ماخوذ از خان تورکی هس به معنای محل زندگی خان
شلخته از شالاختای یا جالاقتای
پسوند انه در کلماتی مثل برادرانه ، قهرمانانه از پسوند یانا در تورکی اخذ شده مثل قارداش یانا یعنی برادرانه
فرفره از فورفورا . . . در زبان تورکی به چرخیدن میگن فورولداماق یا فرلداماق که فرفره از همین مصدر اخذ شده
گلوله از گولوله
میله از میله
لوله از لوله
داروغه از دارقا
یقه از یاقا
تخته از تاختا
کلفچه از کلفچه . . . چه پسوند تصغیر هست در تورکی. در زبان دری از ک برای تصغیر استفاده میشه مثل دخترک
دره از دره
تپه از تپه . . . به شکل top وارد انگلیسی شده
جلگه از چؤلگه . . . یکی از معانی چؤل در تورکی یعنی دشت
فتیله از پیلته
خوشه از قوشا . . . قوشماق در زبان تورکی یعنی جفت کردن یا همراه کردن یک چیز با چیز دیگر . مثل اسم شهرستان قوشاچای که به اسم میاندوآب تحریف شده توسط نژادپرستان . . . قوشاچای یعنی رودهای کنارهم یا جفت
جربزه از قوربوز
آلاله از آلالا
خواجه از قوجا . . . قوجا در زبان تورکی یعنی پیر
بقچه از بوقچا
غنچه از قونچا . . . در زبان دری حروف ق و غ وجود ندارد
تیمچه از تیمچه
چنته از چانتا
تکه از تیکه
و صدها کلمه دیگر
اما در زبان دری کمتر کلمه ای مختوم به ه میشه و تعدا اونها به فراوانی زبان تورکی نیست

پاره
منبع . های عکس هافرهنگ لغت عمید
فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
پارهپاره
واژه پاره
معادل ابجد 208
تعداد حروف 4
تلفظ pare
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pārak]
مختصات ( رِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی pAre
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژه نامه آزاد
مخرقه. [ م ُ خ َرْ رَ ق َ ] ( ع ص ) دریده. پاره شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ورنه برو به کون زن خویش پای سای
ای حر مادرت به سر خر مخرقه.
سوزنی ( یادداشت ایضاً ) .
و رجوع به تخریق شود.
لتره
همچنین پاره می تواند معنی حیدر بدهد. زیرا حیدر پاره می شود پس پاره همان حیدر است.
منبع: حیدر آلبوغیش از الدیا جین
ریشه ی واژه های #پارچه ، #پاره ✅
از بئرمک - bermək ترکی هستند به صورت امروزی وئرمک به معنی دادن است به فارسی به صورت پرداختن وارد شده است.
بئرمک طبق قائده ی آوایی ( a - ə , قارا ، قره ) حساب کنیم به صورت بارماق است.
...
[مشاهده متن کامل]

وئرمک از تفسیر اهدا کردن و دادن معنی تجزیه گرفته است. ♦️
بارچا - پارچا ( وئرجه - تکه - اهدا شده - جدا شده )
پارچالاماق - par�alamaq
پارا - para
پارتلاماق - partlamaq ( منفجر شدن )
وارد شده به زبان های اروپایی ، در انگلیسی به صورت part به معنی بخش و انواع مشتقات از آن
وئرمک - بئرمک - بارماق
بن اصلی آن را اگر از با بدانیم از بن اصلی تر از باماق ( دیوان لغات ترک به معنی بستن ) است.
وئرمک نوعی پیوند دادن است که پسوند گرفته است.
باریش ، باریشماق به معنی صلح کردن را هم از بن باغ دانسته اند. ♦️
باریشماق ( از تفسیر بر هم متصل شدن - یا از معنی بر هم دادن و تعامل است. )
پارلاماق به معنی درخشیدن هم از تفسیر نور دادن گفته شده است.

واژه انگلیسی part با واژه ی پاره فارسی به معنی قسمت و بریده از هر چیزی همریشه می باشد . در زبان آذری به پاره پاره و تکه تکه شدن و ترکیدن "پارتاماخ "گفته می شود. در زبان ترکی پارتاماخ یعنی تکه تکه شدن.
پاره:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پاره " می نویسد : ( ( پاره در پهلوی در ریخت پارگ pārag بکار می رفته است . در معنی مزد و پاداش است . در پهلوی نیز در همین معنی بکار می رفته است. ) )
( ( و گر پاره خواهی روانم تراست
...
[مشاهده متن کامل]

گروگان کنم جان بدان کت هواست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 299. )
به پاره در زبان ترکی "پای" گفته می شود . پای در ترکی به معنی سهم ، پاداش، سهم رایگان و چیزی که به شکل رایگان از طرف کسی به دیگری داده می شود .
شهریار در شعر یار قاصدی می گوید:
هر گوزلدن بیر گول آلیب
سن گوزه له پای دئمیشم
یعنی از هر زیبارویی گلی دریافت کرده ، این سهم ( پای ِ ) زیبا رویی چون توست . به عبارتی دیگر :از هر زیبارویی گلی گرفته و آن را سهم و هدیه ای برای جمال تو در نظر گرفته ام.
به نظر می رسد این واژه با واژه ی انگلیسی part هم ریشه باشد.

پاره در کردی به معناست پول است
برابر پارسی پارت ( part، بخش ) میباشد
لشک
واژه ی پارسی برای "رشوه " می باشد!
بریده های فلزات که پس از دوره تهاتر و اولین مراحل تکوین اندیشه پول و پیش از پیدایش سکه کوبی یا ضرب سکه کار گرفته می شد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس