پارنجن. [ رَ ج َ ] ( اِ مرکب ) پاآورنجن. خلخال. پاورنجن. پابرنجن. پااورنجن. پابند. حلقه زرین و جز آن که زنان بر مچ پای کردندی. از میان کتف او مهر نبوت باشد مانند سر پارنجن. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ) : کرده ز پی نجیب سرمست پارنجن پا و یاره دست.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
خلخال، حلقه فلزی که زنان به مچ پامیبندند ( اسم ) پا آورنجن پا آورنجن پابرنجن