پارسی باستان

فرهنگ فارسی

زبان رایج روزگار هخامنشیان که نمونهای از آن در کتیبه های پادشاهان این خاندان به خط میخی در دست است . این کتیبه ها در سرزمینای مختلف چون مرغاب تخت جمشید نقش رستم شوش بیستون همدان الوند وان ( در ارمنستان ) سوئز ( در مصر ) موجود است . کتیبه بیستون از داریوش بزرگ از بزرگترین کتیبه های جهان به شمار میرود و در آن از پیش آمدهای چهار و پنج سال نخستین از شهریاری داریوش سخن رفته است . شاهنشاهان هخامنشی که نوشته ای از خود به جای گذارده اند اینانند : کوروش بزرگ داریوش بزرگ خشایارشا اردشیر اول داریوش دوم اردشیر دوم و اردشیر سوم خط میخی پیش از آغاز میلاد مسیح از میان رفت و جای خود را به خط آرامی داد و فراموش شد .

پیشنهاد کاربران

♦️پارسی باستان
زبان پارسی باستان نیای زبان فارسی امروزی است و در تقسیم بندی زبان شناختی یکی از زبان های شاخهٔ غربی زبان های ایرانی باستان محسوب می شود. پارسی باستان چنان که از نامش بر می آید زبان قدیم پارسیان بودی و بسیاری از کتیبه های شاهان هخامنشی به این زبان نوشته شده است. پارسی باستان با زبان اوستایی و به تبع آن زبان سنسکریت خویشاوندی نزدیکی می دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

آثار به جا مانده از این زبان به خط میخی هخامنشی است که از قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلاد تحریر شده اند. البته یک نمونه کتیبه هم در نقش رستم یافت شده است که به نظر می آید به زبان پارسی باستان است ولیکن به خط آرامی نوشته شده است و احتمال می رود که بعد از دورهٔ هخامنشی تحریر شده باشد. تنها چند واژه از آن تا کنون خوانده شده است.

چیزیکه مسلّم است و ما ایرانیان امروز می توانیم مطمئنن و یقینن و بدون شک و تردید و تعصب به آن باور داشته باشیم یا آنر پذیرا باشیم این است که مردم سرزمین ایران قبل از پیدایش و به ظهور رسیدن پادشاهان پیشدادی و کیانی و هخامنشی و قبل از پیدایش خط و زبان اوستایی تدوین گشته یا نوشته شده و بسیاردور تر از آن یعنی قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی سومری و ایلامی و اُگاریتی و خط هیروگلیف مصریان ، زبان داشته و بی زبان نبوده اند و حتا دارای علم یا دانش حضوری و حقیقی و روشن بوده اند . به زبان ادیبان و شاعران امروزی می توان گفت که خردمندان و آموزگاران گم نام آن اعصار دور ست دارای ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان بوده اند در میدان های کلی خود شناسی ؛ انسان شناسی ؛ طبیعت و کیهان یا جهان شناسی ؛ جاودانگی شناسی عشق و زندگی ؛هستی و وجود و خدا شناسی بوده اند که نور و روشنایی آنها با پیدایش خطوط میخی و هیروگلیفی و خط های بعدی و بموازات آن پیچیده شدن هرچه بیشتر زبان و انباشته شدن اطلاعات روی همدیگر چه حقیقی و منطبق بر واقعیت و چه اوهامی و ابهامی و بریده از واقعیت اما لذت بخش برای مردم عادی از قبیل معارف اسطوره ای یا اساطیری در مورد خدایان و تمثیل ها یا مجسمه های گلی و چوبی و سنگی و فلزی آنها روی کره زمین و افسانه ها و حماسه ها و بخصوص پدیده های پرستش و ستایش و نیایش و دعا و مناجات بهمراه احداث تمپل ها و معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها و هزار و یک نو گمراهه روی های دیگر ، زیر هزاران خروار خاکستر و شاخ و برگ های انبوه و تنیده و بافته شده در هم و برهم ، پنهان و قائم شده اند. ما ایرانیان امروز و آینده و بخصوص آنانیکه به اصطلاح پرچمدار پارسی باستانی و میانه اند می توانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم که آئین یکتا پرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نشده و بر هستی و وجود انسان این چنین ظالمانه و بیرحمانه تحمیل نگردیده است بلکه بر خاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آنها می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه سانسکریت در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل " زان سِکری ت " و به معنای دانش رمزی بوده است. اصول بنیادی و تزلزل ناپذیر آن دانش رمزی یا علم حضوری یا حکمت روشن اشراقی ( و نه از نوع حکمت تیره و تار دینی - اشراقی سروده شده توسط شیخ شهاب الدین سهروردی ملقب به شیخ اشراق ) در قالب راز ها و معانی ژرف در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و رسم هفت سین و دو عدد هفت و ده و چند واژه و عبارت و نام مندرج در اوستای نوشتاری، مصون و محفوظ باقی مانده و جاودانه هم پایدار خواهند ماند و مشمول حال تغییر و تحول و گذر زمان نمی باشند. نه تنها برای مردم هندوستان و ایران بلکه برای تک تک افراد انسانی ، کافی است که آن راز ها و معانی را کشف و شناخته و به زبان و روش علمی شرح و توضیح داده شوند. یا به بیانی دیگر لازم است که چراغ آن ایده های حقیقی و طلائی و منور و درخشان از زیر سبدهای قیر اندود شده و زیر تپه های خاکستر دفن گردیده یا به گور سپرده شده را بیرون کشید که به کمک نور آن انسان امروز و آینده بخصوص انسان آئینی و دینی را بتوان از این غرق شدگی در ظلمت های ژرف و جهل های علاج ناپذیر نجات داد و آنها را بسوی نور و روشنایی حقیقی هدایت نمود و آنهم بدون ادعای پیامبری و دریافت وحی با گوش سر که در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون اتفاق نیافتاده است.
دو ایده طلائی و منور و درخشان دیگر در سرزمین یونان به دموکریت فیلسوف برجسته ماقبل سقراط و افلاطون و ارسطو تعلق دارند؛ یکی نظریه اتمی و دیگری نظریه دنیا های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و چرخه متافیزیکی ارسطو به شکل " ماقبل - طبیعت - مابعد " یا بصورت " ایده ها - محسوسات - ایده ها " فقط و فقط در محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار می توانند بطور کامل بچرخند و نه در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی یا در یک جهان محدود و متناهی که خدا در بیرون و در ورای آن سکنا گزیده بوده باشد از نوع جهان آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی.

از زبان پارسی دوران باستان که زبان پادشاهان امپراتوریه هخامنشیان بود کتیبه هایی موجود هست که از روی آن واژگان باستانی زبان پارسی را پیدا کردند بدلیل محدود بودن این کتیبه ها و سنگ نوشته ها بسیاری از واژگان
...
[مشاهده متن کامل]
آن دوران را نمیشود یافت و بسیاری از کتیبه های پارسی از گذشته تا کنون تخریب شدند بر اثر عوامل طبیعی و عوامل پس از انقلاب. پس همانطور که زبانشناسان میگویند برای یافتن گذشته و کهن زبان پارسی باید از نوشته های کتاب مقدس زرتشتیان یعنی اوستا و زبان سانسکریت استفاده کرد که نوعی زبان همریشه و خواهر پارسی به حساب می آیند و از یک خانواده هستند. درباره اوستا باید گفت آن هم بسیاری از بخش هایش گمشده و از بین رفته است در زمان حمله یونانیان اسکندر مقدونی و دیگر همراهانش که بخش بزرگی از اوستا را با خود بردند و بسیاری از نوشته ها را سوزاندند که شرح این موضوع بعد ها توسط ساسانیان به زبان پارسی پهلوی در کتیبه های خود حکاکی کردند که در گذشته به چه شکل کتاب مقدس را سوزاندند و بسیاری را با خود بردند، اگر بخش های اوستا کامل موجود بود از واژگان آریایی و نوشته های پربار بسیار بیشتری برخوردار بودیم، اینگونه است که باید از سانسکریت بسیار استفاده کرد.

اهورامزدا

بپرس