پارتی بازی

/pArtibAzi/

معنی انگلیسی:
favoritism, patronage

لغت نامه دهخدا

پارتی بازی. ( حامص مرکب ) ( از پارتی کلمه فرانسوی و بازی فارسی ) تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را.

فرهنگ فارسی

از پارتی تعصب و دسته بندی پیش بردن قصدی را

پیشنهاد کاربران

pull ( some/a few ) strings
Accept s. b through the back door
پارتی در زبان فرانسه یعنی حذب. واز زمان مشروطه وارد زبان ماشده. کسانی که میخواستن وارد حذبی بشن از نزدیکانشون که تو یکی از دوحذب بودن کمک میگرفتن. و پارتی بازی از ان زمان امده به معنی حذب بازی
To pull up the string for somebody
برش ( پارتی ) ، برش زدن ( پارتی بازی ) ، برش زن ( پارتی باز ) ، برشدار ( پارتی دار )
در زبان ترکی به پارتی بازی اوزگورَنّیک ( روی همدیگر را در قفا و پنهانی دیدن ) گفته می شود.
تبعیض
To pull the strings/wires for sb
Nepotism
آشناگری

بپرس