فرهنگ فارسی
( اسم ) امضای اختصاری امضائ ( در اصطلاح سیاسی و بانکداری معمول است )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح
پاراف، امضای مختصر
پاراف
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
امضای مختصر
پاراف یعنی "امضای جزئی"
ولی تو قدیم یه لفظی بوده به اسم :
"پاراف انداختن"
پارف انداختن، یعنی وسط صحبت کسی،
حرف زدن و حرف طرف رو قطع کردن
ولی تو قدیم یه لفظی بوده به اسم :
"پاراف انداختن"
پارف انداختن، یعنی وسط صحبت کسی،
حرف زدن و حرف طرف رو قطع کردن
درزبان محلی ما به جایی که از دیربازاب درآن مکان یافت می شده می گویند مثلا می گویندفلان جا منطقه یاجای کارآف یاپاآپی هست.
پیش امضاء، ارائه نظر برای امضای نهایی، تاییدیه قبل از امضای اصلی، چک کردن برای رفع معایب احتمالی قبل از امضای اصلی، امضای مسئول رده پایین تر از رئیس
دستینک
پاراف ( Proof ) : [اصطلاح مقاله نویسی] پس از اکسپت مقاله توسط مجله، یک نسخه از مقاله پس از قالب بندی برای چاپ جهت بررسی نهایی و تأیید به نویسنده ارسال می شود که این تأیید، پاراف نام دارد. نویسنده باید
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در مهلت مقرر، نسخه نهایی را بررسی و در صورت وجود هر گونه خطایی آن را به سردبیر اطلاع دهد و در صورت عدم وجود خطا، آن را تأیید کند.
Paraph=دست دوم، بی معنی، مختصر، کوچک، خلاصه شده، تقلبی، فیک، بی اعتبار، شیراز به دخترای به درد نخور و خراب میگن پاراف😂😂😂
دستینَک
دستور مختصر اداری بدون امضاء رسمی
امضای اختصاری، امضاء ( در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است ) ، پیش امضاء