پارادایس اسم یه جزیره هست که توش ادم زندگی میکرد و دور تا دور خودشون رو دیوار کشیدن تا تایتان ها نیان توی اونجا و اونها رو نخوره که انسان هایی که بیرون از اون جزیره زندگی میکنن به اونها میگن شیاطین پارادایس و ارن هم که عصبانی میشه با چندین میلیون تایتان ۸۰٪ جهان رو به فنا میده
... [مشاهده متن کامل]
پارادایس جزیره ای هست به نام ماداگاسکار
... [مشاهده متن کامل]
پارادایس جزیره ای هست به نام ماداگاسکار
پای ری دئزه، پای رادئزا ، پارادئزا :
به کدامیک باور داشته باشیم یا کدامیک از این انواع نوشتاری میتوانند حقیقت داشته باشند؟.
پیشنهاد خود من ( که حداقل برای فرد خودم قانع کننده می باشد ) این است که این واژه در اصل و ریشه به شکل زیر تلفظ و بیان میشده: پَی را ده زا.
... [مشاهده متن کامل]
پَی به معنای پایه، ستون، اساس، بنیاد و را علامت یا نشانه مفعول بیواسطه و ده یعنی عدد ۱۰ و پسوند زا ریشه در مصدر زایش و فعل زاییدن داشته و دارد.
حال به چه معنا؟.
پاسخ : از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی که این واژه ترکیبی را برای اولین بار آفریده اند، هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش ازلی یا اولیه بصورت ده قلوئی زایش یافته یا آفریده شده ایم مشتمل بر پنج نیم قلوی مردانه و پنج نیم قلوی زنانه. یا به بیانی دیگر هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه یا مبدئی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی یا بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج ملکوتی و همگی بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل آسمانی ( بر اساس بینش و باور فردی خود من و به احتمال قریب به یقین یا نزدیک به حقیقت در سن چهل سالگی ) و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی، دانائی، هنرمندی، هوشمندی و دانش کامل آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم ( از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی یا پروردگار و یا آفریدگار کائنات که با خود کائنات یکی می باشد ) .
اگر پیشوند پَی را به شکل پا و به معنای پا در نظر بگیریم، آنگاه میتوان گفت که آن پنج مرد و پنج زن آسمانی هرکدام دارای دو پا و مجموعا ده پای مردانه و ده پای زنانه ( منجمله ده دست مردانه و ده دست زنانه و همچنین پنج سر مردانه و پنج سر زنانه روی هم ده سر ) .
میگویند که یکی از نام های سه گانه زرتشت در دوران کودکی و به زبان والدین به شکل " سردهست " تلفظ و بیان میشده که به معنای یک موجود ده سری نبوده بلکه پیشوند سر در این نام اشاره به آفرینش آغازین، ازلی یا مبدئی داشته است. دو نام دیگر وی ؛ یکی زارا تُسترا و دیگری زوروآ تسترا، با حروف لاتین به شکل های: Zarathustra و Zoroastra که در اصل و ریشه به زبان پدر و مادر وی به شکل : ذرات اوست را ؛ زور او است را، تلفظ و بیان میشده اند و هردو نام دارای دومعنا بوده اند : اولی یعنی ذرات به او تعلق دارند و یا او ذره ای است و دومی یعنی زور یا نیرو به او تعلق دارد و یا او زورمند یا نیرومند است. این دو نام دو جهان بینی موجود در ایران ماقبل تولد زرتشت بوده اند؛ اولی اشاره به ذره ای بودن و دومی به نیرومند بودن هستی یا وجود داشته و آنهم قبل از پیدایش نظریه اتمی دموکریت در یونان باستان ) .
در همین زمینه نام بودا با حروف لاتین به شکل Buddha در اصل و ریشه یعنی به زبان والدین به شکل بود ده آ ، تلفظ و بیان میشده یعنی ده تائی آفریده شده بوده.
شاید مجسمه های چند سری و چندین دست و پائی خدایان هندوان از دیدگاه هنرمندان و مجسمه سازان و بطور پنهانی و در پشت پرده اشاره به ابعاد دهگانه نفسانی هرکدام از افراد انسانی از دیدگاه حقیقی خردمندان گمنام ایرانی داشته بوده باشند.
بهر حال آن بینش و باور حقیقی و فراباستانی ( وحی حقیقی در مورد آفرینش انسان ) که ریشه در سرزمین ایران ( و بعضا هندوستان از راه اقتباس ناقص هنری ) با پیدایش داستان آدم و حوای موسا و سپس پیدایش ادیان مسیحیت و اسلام بطور کامل مجبور به عقب نشینی شده و در پشت پرده به اندازه کافی استراحت کرده و خستگی اعصار را از تن اش رفع نموده و میترا وار و وارونه ( MW ) آسا یا سهراب وار و سهرابینه آسا ( س س ) و یا شاکتی و شیوای ( SS ) آسای هندوان آماده بیرون آمدن از نو و قدم نهادن در میدان رقابت سرسختانه می باشد و این بار علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات و متافیزیک حقیقی پشتیبانان پر قدرت آن رستم و رستمینه ( رستم زنانه که شاهنامه حکیم فردوسی فاقد آن می باشد ) با دست ها و پاهای چهل تائی ( بیست تا مردانه و بیست تا زنانه ) گمشده در پشت پرده تاریخ اسطوره ها و افسانه ها و حماسه ها و آئین ها و ادیان و مذاهب و فلسفه ها و الهیات های دوگانه وحیانی و طبیعی و عرفان ها، خواهند بود.
شاید در طی این رنسانس اشراقی یا تولد دوباره به روش مامائی سقراط هم نیازمند باشیم که در طی وضع حمل به اندازه کافی مراقبت نماید که آن ایده و فکر و خیال و تصور درخشان، طلائی، روشن و حقیقی فراباستانی زایش نوین سالمی از قوای ادراکی فهم و عقل امروزیان و آیندگان داشته باشد و خدای ناخواسته قیچ و فلج و چلاق متولد نشود و مثل آدم و حوای ادیان ابراهیمی زیر درخت شناخت در باغچه بهشت ( Garten Eden با تلفظ گارتِن اِدِن، به زبان آلمانی ) فریب وسوسه های اهریمن یا شیطان را در قالب یک مار نخورند ) .
قبل از پیدایش باور به گناه اولیه یا موروثی در ارتباط با داستان آدم و حوا ، در بین خردمندان گمنام ایرانی و هندو واژه آریا مرسوم و معمول بوده است به معنای ریا، مکر و یا حیله آسمانی و لذا قوم یا اقوام آریایی ساخته و پرداخته مورخان اروپائی و به ویژه روسی بوده.
به کدامیک باور داشته باشیم یا کدامیک از این انواع نوشتاری میتوانند حقیقت داشته باشند؟.
پیشنهاد خود من ( که حداقل برای فرد خودم قانع کننده می باشد ) این است که این واژه در اصل و ریشه به شکل زیر تلفظ و بیان میشده: پَی را ده زا.
... [مشاهده متن کامل]
پَی به معنای پایه، ستون، اساس، بنیاد و را علامت یا نشانه مفعول بیواسطه و ده یعنی عدد ۱۰ و پسوند زا ریشه در مصدر زایش و فعل زاییدن داشته و دارد.
حال به چه معنا؟.
پاسخ : از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی که این واژه ترکیبی را برای اولین بار آفریده اند، هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش ازلی یا اولیه بصورت ده قلوئی زایش یافته یا آفریده شده ایم مشتمل بر پنج نیم قلوی مردانه و پنج نیم قلوی زنانه. یا به بیانی دیگر هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه یا مبدئی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی یا بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج ملکوتی و همگی بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل آسمانی ( بر اساس بینش و باور فردی خود من و به احتمال قریب به یقین یا نزدیک به حقیقت در سن چهل سالگی ) و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی، دانائی، هنرمندی، هوشمندی و دانش کامل آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم ( از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی یا پروردگار و یا آفریدگار کائنات که با خود کائنات یکی می باشد ) .
اگر پیشوند پَی را به شکل پا و به معنای پا در نظر بگیریم، آنگاه میتوان گفت که آن پنج مرد و پنج زن آسمانی هرکدام دارای دو پا و مجموعا ده پای مردانه و ده پای زنانه ( منجمله ده دست مردانه و ده دست زنانه و همچنین پنج سر مردانه و پنج سر زنانه روی هم ده سر ) .
میگویند که یکی از نام های سه گانه زرتشت در دوران کودکی و به زبان والدین به شکل " سردهست " تلفظ و بیان میشده که به معنای یک موجود ده سری نبوده بلکه پیشوند سر در این نام اشاره به آفرینش آغازین، ازلی یا مبدئی داشته است. دو نام دیگر وی ؛ یکی زارا تُسترا و دیگری زوروآ تسترا، با حروف لاتین به شکل های: Zarathustra و Zoroastra که در اصل و ریشه به زبان پدر و مادر وی به شکل : ذرات اوست را ؛ زور او است را، تلفظ و بیان میشده اند و هردو نام دارای دومعنا بوده اند : اولی یعنی ذرات به او تعلق دارند و یا او ذره ای است و دومی یعنی زور یا نیرو به او تعلق دارد و یا او زورمند یا نیرومند است. این دو نام دو جهان بینی موجود در ایران ماقبل تولد زرتشت بوده اند؛ اولی اشاره به ذره ای بودن و دومی به نیرومند بودن هستی یا وجود داشته و آنهم قبل از پیدایش نظریه اتمی دموکریت در یونان باستان ) .
در همین زمینه نام بودا با حروف لاتین به شکل Buddha در اصل و ریشه یعنی به زبان والدین به شکل بود ده آ ، تلفظ و بیان میشده یعنی ده تائی آفریده شده بوده.
شاید مجسمه های چند سری و چندین دست و پائی خدایان هندوان از دیدگاه هنرمندان و مجسمه سازان و بطور پنهانی و در پشت پرده اشاره به ابعاد دهگانه نفسانی هرکدام از افراد انسانی از دیدگاه حقیقی خردمندان گمنام ایرانی داشته بوده باشند.
بهر حال آن بینش و باور حقیقی و فراباستانی ( وحی حقیقی در مورد آفرینش انسان ) که ریشه در سرزمین ایران ( و بعضا هندوستان از راه اقتباس ناقص هنری ) با پیدایش داستان آدم و حوای موسا و سپس پیدایش ادیان مسیحیت و اسلام بطور کامل مجبور به عقب نشینی شده و در پشت پرده به اندازه کافی استراحت کرده و خستگی اعصار را از تن اش رفع نموده و میترا وار و وارونه ( MW ) آسا یا سهراب وار و سهرابینه آسا ( س س ) و یا شاکتی و شیوای ( SS ) آسای هندوان آماده بیرون آمدن از نو و قدم نهادن در میدان رقابت سرسختانه می باشد و این بار علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات و متافیزیک حقیقی پشتیبانان پر قدرت آن رستم و رستمینه ( رستم زنانه که شاهنامه حکیم فردوسی فاقد آن می باشد ) با دست ها و پاهای چهل تائی ( بیست تا مردانه و بیست تا زنانه ) گمشده در پشت پرده تاریخ اسطوره ها و افسانه ها و حماسه ها و آئین ها و ادیان و مذاهب و فلسفه ها و الهیات های دوگانه وحیانی و طبیعی و عرفان ها، خواهند بود.
شاید در طی این رنسانس اشراقی یا تولد دوباره به روش مامائی سقراط هم نیازمند باشیم که در طی وضع حمل به اندازه کافی مراقبت نماید که آن ایده و فکر و خیال و تصور درخشان، طلائی، روشن و حقیقی فراباستانی زایش نوین سالمی از قوای ادراکی فهم و عقل امروزیان و آیندگان داشته باشد و خدای ناخواسته قیچ و فلج و چلاق متولد نشود و مثل آدم و حوای ادیان ابراهیمی زیر درخت شناخت در باغچه بهشت ( Garten Eden با تلفظ گارتِن اِدِن، به زبان آلمانی ) فریب وسوسه های اهریمن یا شیطان را در قالب یک مار نخورند ) .
قبل از پیدایش باور به گناه اولیه یا موروثی در ارتباط با داستان آدم و حوا ، در بین خردمندان گمنام ایرانی و هندو واژه آریا مرسوم و معمول بوده است به معنای ریا، مکر و یا حیله آسمانی و لذا قوم یا اقوام آریایی ساخته و پرداخته مورخان اروپائی و به ویژه روسی بوده.
والاترین رده بهشت پارادایس پس از آن پردیس به تازی الفردوس
پارادایس از کلمه فارسی پردیس میاد . به معنای بهشت و باغ
پردیس
پَرتِتَش ( partetash ) - واژه فارسی باستان - بهشت، مینو!
در نوشته های آیینی تخت جمشید از مکان هایی نام برده شده است که کیش های پیشکشی و نذرهای آیینی در آنجا انجام می شده است
گویی این کاخ ها آنقدر شکوهمند و شگفت انگیز بودند که انگاری به بهشت وارد می شدیم، برای همین این واژه را هم به آنجا وابسته می دانستند
... [مشاهده متن کامل]
که امروزه واژه ایرانی - یونانی: پردیس ( فردیس )
از آن درست شده و در زبان های لاتین به شکل واژه پارادایز یا پارادایس ( paradise ) درآمده است
این واژه با کمک از مقاله ( جُستار ) :
پرداخت های آیینی در گل نبشته ( نوشته ) های ایلامی باروی تخت جمشید، اثر ماندگار دکتر شاهرخ رزمجو و استاد عبدالمجید ارفعی برگرفته شده است!
بارو: دژ، قلعه، کوشک، کاخ و. . .
در نوشته های آیینی تخت جمشید از مکان هایی نام برده شده است که کیش های پیشکشی و نذرهای آیینی در آنجا انجام می شده است
گویی این کاخ ها آنقدر شکوهمند و شگفت انگیز بودند که انگاری به بهشت وارد می شدیم، برای همین این واژه را هم به آنجا وابسته می دانستند
... [مشاهده متن کامل]
که امروزه واژه ایرانی - یونانی: پردیس ( فردیس )
از آن درست شده و در زبان های لاتین به شکل واژه پارادایز یا پارادایس ( paradise ) درآمده است
این واژه با کمک از مقاله ( جُستار ) :
پرداخت های آیینی در گل نبشته ( نوشته ) های ایلامی باروی تخت جمشید، اثر ماندگار دکتر شاهرخ رزمجو و استاد عبدالمجید ارفعی برگرفته شده است!
بارو: دژ، قلعه، کوشک، کاخ و. . .
گلستان ، چمنزار
باغ و بوستان
بهشت
یعنی بهشت. فردوس . جنت
آرامش دهنده قلبها
پارادایس. واژۀ انگلیسی «paradise» که همان واژۀ «پایری دئزه»، «pairidaēza» ( بمعانی اولیۀ «حصار»، «باغ»، «پارک» ) ، در زبان اوستایی است که از طریق واژۀ یونانی «παράδεισος» ( « پارا دَی سوس » ) به زبان های لاتینی ( «paradīs - us» ) و بعداً فرانسوی ( «paradis» ) و انگلیسی ( «paradise» ) ، بمعنی «بهشت»، راه یافته است. واژۀ «فردوس» معرّب واژۀ «پایری دئزه» یا «پردیس» می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
توضیحات:
واژۀ اوستایی «pairi» ( بمعانی «دور»، «گرداگرد» ) معادل پیشوند انگلیسی «peri» ( از واژۀ یونانی «περί» ) است. واژۀ اوستایی «daēza» منشعب است از مصدر اوستایی «diz»، بمعنی «شکل دادن».
... [مشاهده متن کامل]
توضیحات:
واژۀ اوستایی «pairi» ( بمعانی «دور»، «گرداگرد» ) معادل پیشوند انگلیسی «peri» ( از واژۀ یونانی «περί» ) است. واژۀ اوستایی «daēza» منشعب است از مصدر اوستایی «diz»، بمعنی «شکل دادن».
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)