پاراب

لغت نامه دهخدا

پاراب. ( اِ مرکب ) زراعتی که به آب چشمه و کاریز ورودخانه و مانند آن کنند مَسقوی. آبی. مقابل دیم.

پاراب. ( اِخ ) فاراب. پاراو. ناحیتی است [ به ماوراءالنهر ] با نعمت و قصبه او را کدر خوانند و مردمانی اند جنگی و دلاور و جای بازرگانان است و شهرک سوناخ از وی است. ( حدود العالم ) :
نیست آن سر، کدوی پاراب است
نه چنان سر، کدوست در پاراب.
سوزنی.
و رجوع به فاراب شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) زراعت آبی مقابل دیم .
زراعتی که به آب رودخانه و چشمه و کاریز و رودخانه و مانند آن کنند مقابل دیم

فرهنگ معین

(اِمر. ) = پاراو. فاراب : زراعت آبی ، مق . دیم .

فرهنگ عمید

= پاریاب

پیشنهاد کاربران

بپرس