بدو گفت گرسیوزای شهریار
سیاوش از آن شد که دیدی تو پار.
فردوسی.
خدایگانا غزوی بزرگ آمد پیش ترا فریضه تر است این ز غزو کردن پار.
فرخی.
گو پار نیز هم به مه روزه آمدی سوی تو خلق هیچ نگه کرده بود پار.
فرخی.
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آیدازین خوشترشود فردا که خسرو از شکار آید.
فرخی.
سال امسالین نوروز طربناکان است پار و پیرار همی دیدم اندوه گنا.
منوچهری.
هر آن کامسال آمد پیش من گفت نه آنی خود که من دیدم ترا پار.
فرخی.
امسال تازه روی تر آمد همی بهارهنگام آمدن نه بدینگونه بود پار.
فرخی.
ز آنچه امسال کرد خواهی تورایش آگاه گشته باشد پار.
فرخی.
ترا نمایم سال دگر دگر شده حال چنانکه گوئی احسنت راست گفتی پار.
فرخی.
مرا بخدمتش امروز بهتر است از دی مرا بدولتش امسال خوشتر است از پار.
فرخی.
من پار دلی داشتم بسامان امسال دگرگون شد و دگر سان.
فرخی.
فراوان خوشترم امروز از دی فراوان بهترم امسال ازپار.
فرخی.
اگر با تو نمیدانی چه خواهم کرد نندیشی که امسال آن کنم با تو که کردم پار با آنها.
ناصرخسرو.
گوئی امسال تهیدست چه خواهم کردکاشک امسال ترا کار چو پارستی.
ناصرخسرو.
بنگر که بدل کرد به امروز ترا دی مر پار ترا پار همو کرد به امسال.
ناصرخسرو.
شاد شدی چون بشنیدی که پارویران شد گوشه ای از مسکنم.
ناصرخسرو.
باز نیاید بتو ای پور پار.ناصرخسرو.
نباید که جز لهو فردا ز تونشانی بماند چو از پار بد.
ناصرخسرو.
حقیقت ببیند دگر سال خود راچو چشم دل خویش زی پار دارد.
ناصرخسرو.
پارش امسال فسانه ست به پیش ماهم فسانه شود امسالش چون پارش.
ناصرخسرو.
از آنچه پار تو کردی شها هزار یکی نکرد رستم دستان زال در پیکار.
مسعودسعد.
بیشتر بخوانید ...