داستان شاه و کنیزک اولین داستان کتاب مثنوی معنوی و نخستین سخن مولوی در آن کتاب است که پس از ماجرای نمادین و تمثیلیِ نی نامه آمده است. این داستان یکی از جدی ترین داستان های کتاب مثنوی و یک قصهٔ پررمزوراز و در ادامهٔ ماجرای «نی نامه» است، [ ۱] که تمام آنچه مولانا بیان آن را در نظر داشته، در نی نامه بیان کرده است، [ ۲] در این داستان نیز اکثر اصول و عقاید مربوط به جهان بینی، تجارب روحانی و حیاتی و ماجرای روح آدمی در جسم را در قالب داستان و تمثیل بیان کرده است. [ ۱]
این داستان پنج شخصیت اصلی دارد که تمام آن شخصیت ها بجز پادشاه طبق منشِ اصلی خود رفتار می کنند.
پادشاه: منش پادشاه با آنچه عموم مردم از یک پادشاه انتظار دارند متفاوت است. شخصیت پادشاه در این داستان، دین و معرفتی بی آلایش دارد که او را بدون واسطه به عنایات الهی متصل می کند. [ ۱]
سایر شخصیت ها: کنیزک، زرگر، حکیم الهی و طبیبان مدعی، سایر شخصیت های این داستان هستند. طبیبان همه مانند هم و همگی در حکم یک شخصیت هستند. [ ۱]
پادشاهی عاشق کنیزی می شود و کنیزک بیمار می گردد و همهٔ طبیبان از درمان او عاجز می مانند. مداوای طبیبان باعث درد و رنج بیشترِ بیمار می شود، تا شاه به ناچار روی به درگاه الهی می آورَد و از اینکه به طبیبان مدعی متوسل شده عذرخواهی ها می کند و اشک ها می ریزد، تا اینکه حکیم الهی جان بیمارِ کنیز را درمان می کند. [ ۱]
روایت این داستانِ ماجرایی تاحدودی واقعی است که امکان پذیرش آن دور از ذهن به نظر نمی رسد. داستان دارای لحنی جدی و قاطع است. در داستان نوعی جدال وجود دارد که در دو نقطه به اوج می رسد؛ یکی در بیمار شدن ناگهانیِ کنیزک و دیگری در قتل زرگر به دست حکیم الهی. قتل زرگر خشم خواننده را برمی انگیزد و در برخورداری شاه و حکیم از اشارات الهی تردید ایجاد می کند، ولی با توضیحات و توجیهات مولانا در داستان، شبهه و تردید برطرف می شود. [ ۱]
داستان دارای دو مرحله است و بخش نخست آن در فضایی عاشقانه سخن از عشق و ایثار می گوید؛ ولی بخش دوم داستان در فضایی عارفانه می گذرد و دادِ سخن در مورد عرفان و اشراق و برکات دریافت اشارت های غیبی داده می شود. داستان روایتی دوسطحی است و دارای سطح ظاهری و سطح رمزی است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین داستان پنج شخصیت اصلی دارد که تمام آن شخصیت ها بجز پادشاه طبق منشِ اصلی خود رفتار می کنند.
پادشاه: منش پادشاه با آنچه عموم مردم از یک پادشاه انتظار دارند متفاوت است. شخصیت پادشاه در این داستان، دین و معرفتی بی آلایش دارد که او را بدون واسطه به عنایات الهی متصل می کند. [ ۱]
سایر شخصیت ها: کنیزک، زرگر، حکیم الهی و طبیبان مدعی، سایر شخصیت های این داستان هستند. طبیبان همه مانند هم و همگی در حکم یک شخصیت هستند. [ ۱]
پادشاهی عاشق کنیزی می شود و کنیزک بیمار می گردد و همهٔ طبیبان از درمان او عاجز می مانند. مداوای طبیبان باعث درد و رنج بیشترِ بیمار می شود، تا شاه به ناچار روی به درگاه الهی می آورَد و از اینکه به طبیبان مدعی متوسل شده عذرخواهی ها می کند و اشک ها می ریزد، تا اینکه حکیم الهی جان بیمارِ کنیز را درمان می کند. [ ۱]
روایت این داستانِ ماجرایی تاحدودی واقعی است که امکان پذیرش آن دور از ذهن به نظر نمی رسد. داستان دارای لحنی جدی و قاطع است. در داستان نوعی جدال وجود دارد که در دو نقطه به اوج می رسد؛ یکی در بیمار شدن ناگهانیِ کنیزک و دیگری در قتل زرگر به دست حکیم الهی. قتل زرگر خشم خواننده را برمی انگیزد و در برخورداری شاه و حکیم از اشارات الهی تردید ایجاد می کند، ولی با توضیحات و توجیهات مولانا در داستان، شبهه و تردید برطرف می شود. [ ۱]
داستان دارای دو مرحله است و بخش نخست آن در فضایی عاشقانه سخن از عشق و ایثار می گوید؛ ولی بخش دوم داستان در فضایی عارفانه می گذرد و دادِ سخن در مورد عرفان و اشراق و برکات دریافت اشارت های غیبی داده می شود. داستان روایتی دوسطحی است و دارای سطح ظاهری و سطح رمزی است. [ ۱]
wiki: پادشاه و کنیزک