پادشاه نیمروز

لغت نامه دهخدا

پادشاه نیمروز. [ دْ / دِ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از آفتاب. || پادشاه سیستان از آن جهت که نیمروز نام سیستان است. || مردم نیک پی و مبارک قدم. || حضرت آدم علیه السلام بسبب آنکه تا نیمروز در بهشت بود. || رسول اکرم صلوات اﷲ علیه از آن باب که شفاعت امتان خود را تا نیمروز خواهد کرد. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

آفتاب پادشاه سیستان از آنجهت که نیمروز نام سیستان است

پیشنهاد کاربران

بپرس