پادام. ( اِ مرکب ) حلقه ای موئین که از موی دم اسب سازند و بر راه جانوران پرنده گذارند. دام. پایدام : دل خلایق از آنست صید آب روان که باد بر زبر آب می نهد پادام.
نزاری.
|| پرنده ای که نزدیک دام بندند تا پرندگان دیگر به هوای او آیند و در دام افتند. ملواح. خرخشه. خروهه. خرخسه. ( برهان ).
فرهنگ معین
(اِمر. ) ۱ - دامی که از موی دم اسب برای گرفتن پرندگان درست می کنند. ۲ - پرنده ای که نزدیک دام می بندند تا پرندگان دیگر به هوای او در دام بیفتند. ۳ - حیله ، نیرنگ .
فرهنگ عمید
= پای دام
پیشنهاد کاربران
پادام ( پا دام ) پا مثل پارام. پالان. پایان. پاچه. دام مثل دامغان. داملا. دامجی. دامار. دامن.