پاد


مترادف پاد: پادزهر، ضد، مخالف، حامی، دارنده، نگهبان، اورنگ، تخت، سریر

معنی انگلیسی:
anti-, contra-, cross, anti, counter, counter-

لغت نامه دهخدا

پاد. ( اِ ) پاس. || نگاهبان. پاسبان. || پائیدن. دوام. ثبات. ( برهان ). || سامان و دارندگی. || بزرگ و عمده. ( برهان ). و باز صاحب برهان گوید پادشاه مرکب از این کلمه و شاه است. || تخت. اورنگ. ( برهان ). پات.سریر. || شستن و پاک کردن. ( جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

نگهبانی، نگهبان ، پات، تخت، اورنگ
( اسم ) تخت سریر اورنگ .
نگاهبان پاسبان

فرهنگ معین

پسوندی که معنای دارنده و نگهبان را می رساند مانند: آذرپاد.
پیشوندی که معنای ضد و مخالف را می رساند مانند: پادزهر.
( اِ. ) = پات : تخت ، سریر.

فرهنگ عمید

تخت، اورنگ.
ضد، مخالف (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): پادتن، پادزهر.

مترادف ها

anti- (پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض

پیشنهاد کاربران

پیشوندِ {پاد} برگرفته از {پَئیتی} در اوستایی به چَمِ {در برابر، در رو به رو، بَر، پُشت، درون، برای} است.
کاربرد های {پَشت، در برابر، در رو به رو} را امروزه داریم ولی کاربرد های {بَر، درون، برای} را هنوز بِکار نبرده ایم.
...
[مشاهده متن کامل]

کاربردِ {برای} از نِگاهِ مَن برای {قصد کردن به چیزی} بسیار شایسته است. برای نِمونه، کارواژه {پادرَو} یا ریختِ دیگر {پَدرَو} به چَمِ ( =معنی ) {قصد کردن به رفتن} است.
کاربردِ {درون، بَر} به جای پیشوندِ {in} ( در برخی واژگان}در انگلیسی و {an} در آلمانی شایسته است. این پیشوندِ به چَمِ {درون، بر، در} است که میتوانیم برای نِمونه برای کاربرد هایی همچون {آغاز/پایان/پایین/بالا/جلو/پیش. . . . . } و چَمار ( =معنا ) های نزدیک اینها، همچون {فرض کردن} با {آغاز} که در آلمانی {annehmen} را به چَمِ {فزض کردن، قبول کردن} داریم.
بِدرود!

درود بر کاربر گِرامی /شاهین بهتاش/:
سپاس فراوان از زمانی که برای پاسخ دادن گذاشتید.
به گمانم دیدگاهم را بد نوشته ام یا شما برداشت نادرستی کرده اید.
برای روشن شدن، یِک بار دیگر نیز به شما گرامی، آگاهی می رسانم که:
...
[مشاهده متن کامل]

{پاد} در {پادسو} پیشوند نیست، چون اگر {پاد} را برداریم، چونکه {پاد} پیشوندِ نایا/نفی کننده است، پس باید واژه ای پادسو/متضاد {پادسو} گیرمان بیاید، ولی واژه ای که گیرمان می آید {سو} است که به روشنی پادسو/متضادِ {پادسو} نیست و آن {همسو} است که پادسو/متضادِ واژه {پادسو} است.
پس {پاد} باید یِک وَیَک/صفت باشد. اگر بتوانیم {پاد} را وَیَک/صفت بگیریم، پس دیگر پیشوند ها را نیز باید بتوانیم، که این برای واژه سازی بسیار ارزشمند است.
یِک نمونه دیگر، پیشوندِ {نِ} می باشد که در اوستایی به ریختِ {نی} بود و واژه {نیاکان} بر گرفته از همین پیشوند است، و اینجا نی یِک واژه/نَیَک/صفت است.
بارِ دیگر سپاس از شما.
بِدرود!

جناب محسن نقدی گرامی، بااحترام؛درتوضیح بعدی خودتان درمورد پاد، که پادسو را مطرح کرده اید، بگمان اینکه پادسو یک واژه ی مستقل است ومعنیش همسویی است، این برداشت نادرست است. چراکه پادسو معنی ضدمسیررامیدهد
...
[مشاهده متن کامل]
و از دو واژه ی پاد و سو تشکیل شده ویک واژه ی مستقل نیست. همانگونه که در پیش نوشته ام، واژه ی پاد واژه ای است که اگر در ابتدای فعل، نام وصفت قرار بگیرد، معنی ضد آن را میدهد مانند پاد زهر=ضد زهر ، پدافند[پادآفند ) =ضدحمله، پاد ماده=ضدماده ووو، واگر بعد از اسم، فعل وصفت قرارگیرد، معنی مدافع آنهارا میدهد مانند دژپاد=مدافع دژ. ضمنا، برای دوستانی که درمورد سلسله مراتب پادشاه، شاه وشاهنشاه توضیح داده اند، پادگان به این معنی است که وظیفه وابزار دفاع وحمله را یکجا در خود دارد. پادشاهان عالیرتبه های محلی بودند که در راس پادگان های بزرگ نظامی بودند و فرمانده دفاع وتهاجم قلعه ها و دژها ومناطق استراتژیک را فرماندهی میکردندو خود در زیر مجموعه ی شاه بودند که درزمان هخامنشیان ساتراپها ودر دوران اشکانیان شاهان مناطق بزرگی از امپراتوری بزرگ اشکانی بودند که همگی در زیر مجموعه ی یک شاه بزرگ بانامهای شاهان شاه یا شاهنشه یاشاهنشاه یاشهنشاه یا شاه شاهان قرارداشتندکه همگی یک معنا را دارند قرار داشتند. بااحترام

اگر بخواهم دیدگاه پیشینم را به شیوه ای دیگر بگویم:
چون که {پادسو} در اینجا به چَمِ ( =معنی ) {سویِ پاد} است، پس در اینجا {پاد} پیشوند نیست.
پس اگر {پاد} را بتوانیم صِفَت/فروزه بگیریم، پس دیگر پیشوند ها را نیز میتوانیم اینگونه کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

بدین شیوه، میتوان واژگان بِسیاری همانند کارواژه ساخت، که بسیار با ارزش است.
بِدرود!

در این باره کسی میتواند من را یاری کند:
آیا {پاد} در {پادسو} و یا نمونه های دیگر، پیشوند است یا فروزه ( =صفت ) ؟
چون اگر {پاد} را برداریم، واژه {سو} بدست می آید، که پادسو/ضِدِ {پادسو} نیست، و واژه {هَمسو} اینگونه است.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر {پاد} در اینجا یک فروزه باشد، آیا میتوانیم همه پیشوند ها را نیز به ریختِ فروزه ( =صفت ) از آنها بهره گیریم؟و اگر بشود، میتوانیم با شیوه های رو به رو، هر فروزه ( =صفت ) ای را به ریختِ بن واژه در آریم:{صفت ا ن دن/صفت ین یدَن ( یا یتَن ) }
یِک کاربردِ پیشوند، اگر چندین کاربرد دارد را گزینش می کنیم و سپس از آن کارواژه میسازیم. برای نمونه، پیشوندِ {گُ} را، ریختِ کُهَن تَرَش {وی} را به {ویاندن/ویانتَن} در می آوریم و آن را برابر {تقسیم} بگیریم.
اُسته:میدانم که کمی شِگِرف ( =عجیب ) میشود، ولی، به همین شیوه، شاید بتوان با چَم ( =معنی ) هایی که برخی پیشوند ها دارند یا با نِگاه به الگو ها، از آنها در می آوریم، میتوانیم کارواژه های نو و تازه ای بسازیم، و واژگانی به شُمار واژگان پارسی بیفزاییم.
برای نِمونه، اگر پیشوندی به چَمِ {زیر، پایین، اصل} بود، میدانید چه واژگانی را میتوان از آن ساخت؟ میتوان برای همه واژگان {اساس/بنیاد/foundation/اصیل/اصالت. . . . } واژه سازی کرد. یا برای نمونه، اگر پیشوندی نشانگر {جدا کردن} بود، میتوان از آن برای واژه سازی برای {تمایز/ترجیح. . . } بکار برد.
پس، اگر چرایی ای دارید، خواهشمندم به من پاسخ دهید. رو در وایسی هم نداریم، اگر میخواهید، به من دشنام ( =فحش ) هم بدهید که تو چه اندازه بی خرد هستی!
بِدرود!

پیشوند "پاد" ای که امروزه به کار میبریم از "پَئیتی" در اوستایی گرفته شده است که چَمِ ( معنی ) نخستش برابر "پشت، پس، در برابر، ضد" است که آشکار است با "پاد" امروزی پیوند دارد.
این پیشوند "پَئیتی" سپس در گذر زمان در پهلوی به "پَت" دگرگون شد و سپس، در پارسی دری، به ریختِ "پَد" و سپس "پاد" در آمد.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر بخواهیم بگوییم، "پَد" ریختِ نزدیک تری دارد به "پَئیتی" تا "پاد" و برای این که از نِگاه نِوِشتاری ساده تر از "پاد" است، به گمانم به کار بردن از "پَد" گزینه بهتری از "پاد" است.
این پیشوند، افزون بر "اندر، هَم، آ، اَبی، اَن ( گونه نفی کننده ) " بسیار کاربردی است و درخور است که بِکار گرفته شود.
بِدرود!

پاد
شاهنشاه، پادشاه، شاه، ، ، سه واژه مختلف، با ترتیب اهمیت سازمانی و ساختار اداری در روزگاران کهن بجا استفاده میشد . . . در ساختار کهن ایرانزمین، به شخص اول مملکت ( شاهنشاه ) , به استانداران ( پادشاهان، مراقبین
...
[مشاهده متن کامل]
و برتر از شاهان ) و به شهرداران ( شاه، شهریار ) گفته می شده. با مهجور شدن واژگان کن، این سه سمت ساختارین ایرانزمین به فراموشی سپرده شد، پس به اشتباه هر سه را به یک معنا ترجمان کرده آن.

در مقابل
�در مقابل�
پاد تن: در مقابل و محافظ و پوشش تن
پاد زهر: در مقابل و ضد زهر
پازند: در مقابل و پاسخ زند ( تفسیر و محشای کتاب زند که از کتابهای محترم زرتشتیان است )
پادگان: محل حضور محافظان
پادشاه: یا پادشهر بوده ( یعنی نگهبان شهر ) که به مرور شده پادشه و پادشاه، و یا به معنی در مقابل و فراتر از شاه است ( کسی که زده روی دست شاه_ شاه شاهان )
...
[مشاهده متن کامل]

نکته هایی درباره یِ پیشوندِ " پاد" به چمِ " ضد، مخالف" در زبانِ پارسی:
نکته 1: پیشوندِ " پاد" در زبانِ پارسی کارکردِ یکسانی با پیشوندهایِ " entgegen/ wider " در زبانِ آلمانی دارد.
نکته 2: پیشوندِ " پاد" در زبانِ پارسی کارکردِ یکسانی با پیشوندهایِ " counter/ anti" در زبانهایِ اروپایی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه به جایِ واژه یِ " تناقض"، واژه " پادگویی، پادگویِش" برابر با " wider. sprechung " و به جایِ واژه یِ " widersprechen" در زبانِ آلمانی به چمِ " تناقض داشتن" واژه یِ" پادگفتن/پادگوییدن" پیشنهاده شده است.
واژگانِ " پادگویی/پادگفتن/پادگوییدن" را دکتر ادیب سلطانی در نوشته هایشان بکار برده است.
نکته 3 : در برخی واژگانی که با پیشوندهایِ نامبرده در بالا می آیند، می توان به جایِ " پاد" از پیشوندِ " برابر " بهره جُست.
نکته 4 : پیامِ من دربردارنده یِ آموزشِ واژگانِ بیگانه نیست، بَرکه ( =بلکه ) در راستایِ " پالایندگی و سره سازیِ " زبانِ پارسی است.

پاد پیشوندی به چم: ضد، مخالف، بر عکس.
چون: پادتن، پادزهر، پادهوش ( ضد هوش: کوکایین ) ، پادساعت گرد و. . .
بوس به همگی.
پاد سیستم نوعی سیگار الکترونیکی بوده که حاوی نیکوتین بوده و در آن دود توسط یک المنت حرارتی تولید می شود.
بادرود. اگرپاد دراول اسم قراربگیردمعنی ضد آن اسم رامیدهدمانند پادزهر - پادتن - پادماده. اگرپاد، درآخر اسم قرارگیرد، معنی محافظ آن اسم رامیدهد مانند دژپاد - آذر پاد. دو روی معنانی پاددراول وآخر اسامی، مفهوم
...
[مشاهده متن کامل]
دشمنی ودفاع دارندکه مجموعادرهرپدیده ی مادی وجانداران حضور، ووظیفه ی دفاع یاحمله برای بقا وحفاظت جسم، روان، شخص، باور، سرزمین، گروه وهرپدیده ی قابل تصوررادارندوپادشاه یعنی فرمانده پاد، یعنی فرمانده ورهبر دوپدیده ی دفاع وحمله. پادگان؛یعنی محل پادها ویعنی محلی برای عملیات دفاع وحمله . سپاس

پاس، بد، بادو بان اشکال مختلف پاد هستند به معنی پاییدن، پاسداری و جلوگیری و نگهبانی میدهند. مثال
پادگان:مکانی که پاییده میشود
پادزهر:آنچه از زهر جلوگیری میکند
آذرپاد:پاسدار و نگهبان آتش
آرتابان:پاسدار و نگهبان حقیقت
...
[مشاهده متن کامل]

موبد:نگهبان پرستشگاه
باربد:نگهبان بارگاه
سندباد:نگهبان سند
پادشاه:نگهبان شهر یا شهردار یا شهریار ( شاه یا همان شه در واقع شکل های کوتاه شده شهر و سترپ و سرزمین هستند و به تنهایی معنی سلطان نمیدهد بلکه مجاز از پادشاه است که در طول زمان به این شکل و به اشتباه خلاصه شده )

مقابل ، برابر ، در جهت مخالف ، مثلا پاد سخن که امروز به آن پاسخ می گویند یعنی جوابی که در برابر سخنی داده شود یا پادزهر یعنی دارویی که در برابر و در مقابل زهر داده شود پس پاد یعنی چیزی که در برابر چیزی به کار می رود.
آشنایی با پیشوندهایِ کارواژه در زبانِ پارسی:
ریشه یِ پیشوندهایِ "پِی" و "پاد" هر دو به واژه "پَئیتی" بازمی گردند که در زبانِ اوستایی بکار می رفته است.
"پِی" به چمِ "به، به سویِ" می باشد و "پاد" نیز به چمِ "ضد، دربرابرِ، مخالف، روبرویِ" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

درست بمانندِ واژگانِ دیگر مانندِ نامها که می توانند از یک ریشه باشند ولی با گذشتِ زمان معناهای گوناگونی داشته باشند، پیشوندها نیز چنین هستند و این ویژگی مثبتی است؛چراکه افزایشِ شمارِ پیشوندها مایه یِ افزایشِ چشمگیرِ واژگان در زبانهاست.
در رویه یِ 841 از نبیگِ "فرهنگِ واژه هایِ اوستا" آمده است:

پاد
پات معنی ضد و مخالف دارد اما پاد به معنای نگهدارنده وحافظ است ( هردو واژه از زبان پهلوی گرفته شده است ) مانند پادزهر و پادشاه.
1. والا و برتر مانند پادشاه=شاه شاهان=امپراتور
2. نگهدار و پاس کننده یک بیگانه مانند پادزهر و پادگان

1. والا و برتر مانند پادشاه=شاه شاهان = امپراتور
2. پاس دهنده و نگهدار مانند پادگان
هدایت کننده محافظ

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس