پاتاوه/ P�t�ve : مچ پا پیج
مانند: ناچارم ورخیزم، چارق پاتاوه کنم و سر به ردش بگذارم!
کلیدر
محمود دولت آبادی
پاتاوه/ P�t�ve : مچ پا پیج.
مانند: کارد من که همیشه بیخ پاتاوه ام هست.
کلیدر
محمود دولت آبادی
پا - تاوه/ P� - t�və/ ( ا. مر ) : پاپیچ، پاتاوه
پاتو، پاتوفه، پا - توبه، پاتو، پاتبه، پتاوه، پاتئه.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرفی
در استآن هرمزگان، شهرستان بستک نیز روستایی بنام پایتاوه ( به گویش محلی پای توه ) هست ولی معنی آن متفاوت است. تاوه یا توه tavaبه معنی صخره هست. سابقا جمعیت اندکی در دره و کنار صخره ای زندگی میکردند به مرور
... [مشاهده متن کامل] زمان که جمعیت رشد میکندمردم از دره به کوهپایه کوچ میکنند. ولی اسم آن بنام پایتاوه یا کنار صخره ماندگار شده است.
پاتاوه دگرگون شده " پاتابگ " از واژه " پا و تابیدن" یعنی دور پا پیچیدن، همانگونه که دوستان فرهیخته نیز آنرا معنا کرده اند، پارچه یا بافته ای بوده است که نه بر دور سر بلکه آنرا دور پا و بالای جوراب می پیچیده اند.