پاتاوه

لغت نامه دهخدا

پاتاوه. [ وَ / وِ ] ( اِ م-رکب ) پ-ات-ابه. پاپی__چ. پالی__ک. بادیج :
صوف ارچه شود کهنه دوزند کلاه از وی
دیبا چو شود کهنه پاتاوه نخواهد شد.
نظام قاری.
اگرچه هر دو سفیدند کاسر و سالو
از این کنند بدستار از آن به پاتاوه.
نظام قاری.
- پاتاوه باز کردن ؛ القاء جران. القاء عصا. رحل اقامت افکندن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پاتابه
پاتابه پاپیچ

گویش مازنی

/paa taave/ پاپیچ –پاتاوه

دانشنامه عمومی

پاتاوه شهری لُرنشین در ایران است. این شهر مرکز بخش پاتاوه در شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد است. فاصلهٔ آن از یاسوج ۴۵ کیلومتر است. در نزدیکی این شهر یک آبشار نیمه بلند و غاری به نام غار دهشیخ که دارای قدمتی طولانی است وجود دارد
در حاشیه شهر پاتاوه آثاری از چند پل قدیمی وجود دارد. این ناحیه به دلیل ویژگی اقلیمی و جغرافیایی یکی از راه های اصلی تیسفون، اصطخر و شوش، بهبهان و اصفهان بوده بر همین اساس پل های زیادی در همین مکان احداث شده است.
پل ها به دوره پیش از اسلام تعلق داشته و در دوره های بعدی بازسازی شده است. بزرگ ترین این ها که آثار آن بهتر به جا مانده دارای اتاق ها پایه ها و مصالحی است که مشابه پل های خیرآباد بوده و مربوط به دوران صفوی است. [ ۱]
عکس پاتاوهعکس پاتاوه

پاتاوه (ایذه). پاتاوه ( ایذه ) ، روستایی از توابع بخش دهدز شهرستان ایذه در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان دنباله رود شمالی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۹ نفر ( ۷ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس پاتاوه (ایذه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پاتاوَه
(یا: پاتابه، پاتافته) نوعی پای افزار و ساق پیچ که برای محافظت از پاها با نوارهای ضخیم پارچه ای از مچ پا تا زانو پیچانده می شد. هنوز در برخی مناطق روستایی، از انواع پشمی و گرم آن استفاده می شود. این نوع پای افزار بیشتر در گیلان و کردستان و نواحی جنگلی و پرشاخ و برگ و خاشاک استفاده می شده است. با رواج پای افزارهایی نظیر چکمه، کاربرد آن کمتر شده است.

پیشنهاد کاربران

بخشی از دامنه کوه خانیک در ضلع جنوب شرقی شهر خومه زار که سابق نقاطی از آن با نام؛یردهای پاتاوه/ به طور مجزا محل اسکان خانوارهایی از اهالی دشت خومه زار بوده است ( نصیب الله عزیزی ) .
پاتاوه/ P�t�ve : مچ پا پیج
مانند: ناچارم ورخیزم، چارق پاتاوه کنم و سر به ردش بگذارم!
کلیدر
محمود دولت آبادی
پاتاوه/ P�t�ve : مچ پا پیج.
مانند: کارد من که همیشه بیخ پاتاوه ام هست.
کلیدر
محمود دولت آبادی
پا - تاوه/ P� - t�və/ ( ا. مر ) : پاپیچ، پاتاوه
پاتو، پاتوفه، پا - توبه، پاتو، پاتبه، پتاوه، پاتئه.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرفی
در استآن هرمزگان، شهرستان بستک نیز روستایی بنام پایتاوه ( به گویش محلی پای توه ) هست ولی معنی آن متفاوت است. تاوه یا توه tavaبه معنی صخره هست. سابقا جمعیت اندکی در دره و کنار صخره ای زندگی میکردند به مرور
...
[مشاهده متن کامل]
زمان که جمعیت رشد میکندمردم از دره به کوهپایه کوچ میکنند. ولی اسم آن بنام پایتاوه یا کنار صخره ماندگار شده است.

پاتاوه دگرگون شده " پاتابگ " از واژه " پا و تابیدن" یعنی دور پا پیچیدن، همانگونه که دوستان فرهیخته نیز آنرا معنا کرده اند، پارچه یا بافته ای بوده است که نه بر دور سر بلکه آنرا دور پا و بالای جوراب می پیچیده اند.