پاتابه
/pAtAbe/
لغت نامه دهخدا
- پاتابه باز کردن در جائی ؛ رحل اقامت افکندن در آنجا. اِلقاء عصا. القاء جران.
- امثال :
دیبا ( اطلس ) کهنه شود اما پاتابه نشود ؛ آزاده مرد و شریف هرچند تهیدست باشد بکار حقیر و فرومایه تن درندهد، نظیر: صوف که کهنه گردد پاتابه نکنند. ( جامعالتمثیل ).
صوف کهنه شود لیکن پاتابه نشود ، نظیر: از اسب افتاده ایم اما از اصل نیفتاده ایم. اَلحُرﱡ حرﱡ و اِن مَسَّه ُ الضّر.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پاپیچ پالیک چارق.۲ - نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ . یا پاتابه در جایی باز کردن . در جایی اقامت کردن .
پاپیچ چیزی که پیاده روان به پا پیچند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نواری که به ساق پا می پیچند، پاپیچ.
جدول کلمات
مترادف ها
ساق، پاتابه، ساق پوش
گتر، پوشش روی کفش، پاتابه
پیشنهاد کاربران
کفش
ساق پوش یا جوراب
واسطه دیگی بود یا تابه ای
همچو پا را در روش پاتابه ای
✏ �مولانا�
ساق پوش یا جوراب
واسطه دیگی بود یا تابه ای
همچو پا را در روش پاتابه ای
✏ �مولانا�
نواری که به ساق پا پیچند 🧝🏻♀️🧝🏻♀️
پایتابه و پاتابه دو املایی هستند!
جوراب