پابه پا شدن: [ اصطلاح در تداول عامه]مردد بودن . ۲ - درنگ کردن . این پا و آن پا کردن
( ( تهمینه پوشه را چسباند به سینه و سر تکان داد که کار دیگری نیست و پا به پا شد " ببخشید . می دانم عجله دارید ولی___". ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 150. ) )
( ( تهمینه پوشه را چسباند به سینه و سر تکان داد که کار دیگری نیست و پا به پا شد " ببخشید . می دانم عجله دارید ولی___". ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 150. ) )