شیخی بزنی فاحشه گفتا مستی
پیوسته بدام دیگری پابستی.
خیام.
- پابست اَمری بودن ؛ بدان تعلق خاطر و دلبستگی داشتن.- پابست کسی بودن ( شدن ) ؛ دلباخته یا دلبسته کسی بودن یا شدن.
|| ( اِ مرکب ) بنیاد عمارت. ( غیاث اللغات ). پای بست. || محکم. ( غیاث اللغات ).