پاالی

لغت نامه دهخدا

پاالی. [ اُ ] ( اِخ ) پاسکال. یکی از وطن پرستان کُرس که بسال 1755 م. ( 1168 هَ. ق. ) به ریاست جزیره کُرس رسید و جز قسمتی از ساحل آن جزیره را به اختیار اهالی ژِن که آن هنگام سیادت بحری در دست آنان بود نگذاشت و با وسایلی اندک خدمات بسیار انجام کرد ولی بسال 1768 م. ( 1181 هَ. ق. ) از کنت دُ وُ هزیمت یافت و به انگلستان رفت و هنگام انقلاب فرانسه به کُرس بازگشت و انگلیسیان را بدانجا دعوت کرد و بهمین سبب نیز کنوانسیون او را از حقوق مدنی محروم کرد. دولت انگلیس نیز حکومت جزیره کُرس را بدیگری داد، و پااُلی به گمنامی درلندن درگذشت. ولادت وی به سال 1725 م. ( 1137 هَ. ق. ) و وفاتش به سال 1807 م. ( 1221 هَ. ق. ) بوده است.

پاالی. [ اُ ] ( اِخ ) هیاسینت. سرداری از مردم کرس. مولد او در حدود سال 1690 م. ( 1101هَ. ق. ) نزدیک کرت ( کُرس ) و در سنه 1768 م. ( 1181 هَ. ق. ) در ناپل درگذشت. وی یکی از دوازده نماینده اهالی کُرس نزد دولت ژِن که آن هنگام بحریه ای قوی در اختیار داشت بود و در طغیان سال 1734 م. ( 1146 هَ. ق. ) به اتفاق ژیافِری و آندره سک کالدی بفرماندهی سپاهیان ملی برگزیده شدولی در سال 1739 م. ( 1151 ) هَ. ق. مغلوب سپاهیان فرانسه و در ناپل منزوی گشت و از جانب پادشاه ایتالیا فرماندهی دسته ای از سپاهیان عقب نشسته کُرس را عهده دار گردید. پسر وی کلمان پااُلی در استرتا دُ مرزاگلیا نزدیک باستیا بسال 1715 م. ( 1126 هَ. ق. ) ولادت یافت و پیش از سال 1800م. ( 1214 هَ. ق. ) درگذشت. وی در جنگها با پدر خویش شرکت و معاضدت میکرد و بعدها نیز معاون و دستیاری وفادار برای برادر بزرگتر خود پااُلی پاسکال گردید.

پیشنهاد کاربران

بپرس