[ویکی فقه] پائین آوردن ابوبکر و عمر از منبر توسط حسنین. روایاتی در منابع اهل سنت با سند صحیح نقل شده است که امام حسن (علیه السّلام) در زمان ابوبکر به مسجد رفت و ابوبکر را در حالی که خطبه می خواند از منبر پایین آورد و فرمود که از منبر پدر من بیا پایین.همچنین روایات دیگری نیز با سند صحیح نقل شده است که همین داستان در زمان عمر بن الخطاب توسط امام حسین (علیه السّلام) اتفاق افتاده است.
علامه بلاذری در کتاب انساب الاشراف می نویسد:وحدثنی عبدالله بن صالح عن حماد بن سلمة عن هشام بن عروة عن عروة قال: خطب ابو بکر یوماً فجاء الحسن فقال: انزل عن منبر ابی. فقال علی: لیس هذا عن ملا منا. روزی ابوبکر خطبه می خواند، (امام) حسن (علیه السّلام) آمد و فرمود: از منبر پدر من بیا پایین. علی (علیه السّلام) گفت: این کار او به دستور ما نبوده است.
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶.
حدثنا ابو مسلم حدثنی ابی احمد حدثنا سلیمان بن حرب ثنا حماد بن زید عن یحیی بن سعید عن عبید بن حنین عن حسین بن علی قال صعدت الی عمر رضی الله عنه وهو علی المنبر فقلت انزل عن منبر ابی واذهب الی منبر ابیکقال من علمک هذا قلت ما علمنی احد قال منبر ابیک والله منبر ابیک والله منبر ابیک والله وهل انبت الشعر علی رؤوسنا الا انتم جعلت تاتینا جعلت تغشانا. از حسین بن علی (علیهما السّلام) نقل شد است که: بر منبر بالا رفتم در حالی که عمر بر منبر نشسته بود، به او گفتم: از منبر پدر من بیا پایین و برو بر منبر پدر خودت بنشین. عمر گفت: چه کسی این سخن را به تو یاد داده است؟ گفتم: کسی به من یاد نداده است؟ عمر گفت: منبر پدر تو است، سوگند به خدا که منبر پدر تو است، آیا جز شما کس دیگری بر سر ما مو رویانده است؟ چه قدر شایسته است که روزی پیش ما بیای و به ما سر بزنی.
العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۳۰۱، رقم: ۳۱۰، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.
آن چه این روایات ثابت می کند این است که اهل بیت (علیهم السّلام) مشروعیت خلافت شیخین را قبول نداشته و این منصب را تنها شایسته خود می دانسته اند.آیا با وجود مخالفت اهل البیت (علیهم السلام)؛ همان کسانی که خداوند شهادت به طهارت آنان داده و رسول او آن ها را عدل و هم تراز قرآن قرار داده است، شبهه ای در عدم مشروعیت خلافت شیخین باقی می ماند؟
علامه بلاذری در کتاب انساب الاشراف می نویسد:وحدثنی عبدالله بن صالح عن حماد بن سلمة عن هشام بن عروة عن عروة قال: خطب ابو بکر یوماً فجاء الحسن فقال: انزل عن منبر ابی. فقال علی: لیس هذا عن ملا منا. روزی ابوبکر خطبه می خواند، (امام) حسن (علیه السّلام) آمد و فرمود: از منبر پدر من بیا پایین. علی (علیه السّلام) گفت: این کار او به دستور ما نبوده است.
البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶.
حدثنا ابو مسلم حدثنی ابی احمد حدثنا سلیمان بن حرب ثنا حماد بن زید عن یحیی بن سعید عن عبید بن حنین عن حسین بن علی قال صعدت الی عمر رضی الله عنه وهو علی المنبر فقلت انزل عن منبر ابی واذهب الی منبر ابیکقال من علمک هذا قلت ما علمنی احد قال منبر ابیک والله منبر ابیک والله منبر ابیک والله وهل انبت الشعر علی رؤوسنا الا انتم جعلت تاتینا جعلت تغشانا. از حسین بن علی (علیهما السّلام) نقل شد است که: بر منبر بالا رفتم در حالی که عمر بر منبر نشسته بود، به او گفتم: از منبر پدر من بیا پایین و برو بر منبر پدر خودت بنشین. عمر گفت: چه کسی این سخن را به تو یاد داده است؟ گفتم: کسی به من یاد نداده است؟ عمر گفت: منبر پدر تو است، سوگند به خدا که منبر پدر تو است، آیا جز شما کس دیگری بر سر ما مو رویانده است؟ چه قدر شایسته است که روزی پیش ما بیای و به ما سر بزنی.
العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۳۰۱، رقم: ۳۱۰، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.
آن چه این روایات ثابت می کند این است که اهل بیت (علیهم السّلام) مشروعیت خلافت شیخین را قبول نداشته و این منصب را تنها شایسته خود می دانسته اند.آیا با وجود مخالفت اهل البیت (علیهم السلام)؛ همان کسانی که خداوند شهادت به طهارت آنان داده و رسول او آن ها را عدل و هم تراز قرآن قرار داده است، شبهه ای در عدم مشروعیت خلافت شیخین باقی می ماند؟