پائولو ویلاجیو ( زادهٔ ۳۰ دسامبر ۱۹۳۲ – درگذشته ۳ ژوئیه ۲۰۱۷ ) بازیگر، نویسنده، کارگردان و کمدین ایتالیایی بود. وی بیش تر برای آثاری هم چون پروفسور کرانز، جیاندومنیکا فراچیای ترسو و حسابدار افتاده و چاپلوس، هوگو فانتوزی شناخته می شود. او هم چنین چندین کتاب اغلب با درون مایهٔ طنز نوشته و در فیلم های متعددی نیز بازی کرده است.
پائولو ویلاجیو در جنوا همراه با برادر دوقلویش «پیرو» زاده شد. پدو او «اتور ویلاجیو» ( ۱۹۰۵–۱۹۹۲ ) یک نقشه بردار و اصالتاً اهل پالرمو و «ماریا» مادرش نیز یک آموزگار زبان و ونیزی بود.
او تحصیلاتش را در «لیزو جیناسیو آندریا دوریا» به پایان برد و به طور مقدماتی به تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت اما آن را نیمه کاره رها کرد. او یک کارمند در صنایع فولاد بود که شخصیت «هوگو فانتوزی» نیز برگرفته از همین شغل وی است. موریزیو کاستانزو استعداد بازیگری پائولو را کشف کرد و در ۱۹۶۷ از وی خواست که در یک کاباره در رم بازی کند. از آن جا وی برای بازی در برنامهٔ تلویزیونی «کوئلی دلا دومنیکا» ( پسران یک شنبه ) انتخاب شد. برنامه ای که شخصیت فانتوزی برای نخستین بار در آن ظاهر گشت و شخصیت تهاجمی پروفسور کرانز و شخصیت ریاکار جیاندومنیکا فراچیا در آن پرداخته شد.
پس از این تجربهٔ تلویزیونی، ولیاجیو نویسندگی را برای مجله های «اسپرسو» و «اروپا» آغاز کرد. داستان هایی کوتاه که نقش اصلی آن فانتوزی بود، مردی با شخصیت ضعیف و البته سرسخت نسبت به بدبختی و «مگا مدیر» رئیس «مگا شرکت» جایی که او کار می کرد. در سال ۱۹۷۱ انتشارات «ریزولی» کتاب های فانتوزی را منتشر کرد مجموعه ای از این داستان ها که میلیون ها نسخه از آن به فروش رفت. کتاب نخست جایزهٔ گوگول را در مسکو از آن خود کرد که در سال ۱۹۷۵ منجر به حضور فانتوزی در فیلمی به کارگردانی لوچیانو سالس شد.
ویلاجیو در کمدی های بسیاری ایفای نقش کرده است. او با کارگردان هایی از قبیل فردریکو فلینی ( صدای ماه، ۱۹۹۰، به همراه روبرتو بنینی ) ، لینا برت مولر ( امیدوارم منظم شوم، ۱۹۹۲ ) ، ارمانو اولمی ( راز چوب کهنه، ۱۹۹۳ ) ، ماریو مونیچلی ( دوستان عزیز لعنتی، ۱۹۹۴ ) و گابریل سالواتوره ( دندان، ۲۰۰۰ ) کار کرده است.
او جوایز متعددی گرفته است که شامل دیوید دی دوناتلو ( ۱۹۹۰ ) ، روبان نقره ای ( ۱۹۹۲ ) و شیر طلایی ( ۱۹۹۶ ) برای یک عمر فعالیت هنری می شود.
ویلاجیو نویسندگی را همگام با بازی در فیلم ها ادامه داد. در سال ۱۹۹۴ به انتشارات «موندادوری» رفت و کتاب های «فانتوزی بدرود می گوید و می رود» ( ۱۹۹۴–۱۹۹۵ ) ، «زندگی، مرگ و معجزات یک تکه گُه» ( ۲۰۰۲ ) ، «۷ گرم در ۷۰ سال» ( ۲۰۰۳ ) و آخرین کتابش «من یک هیولای دیوانهٔ لعنتی هستم» را در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفپائولو ویلاجیو در جنوا همراه با برادر دوقلویش «پیرو» زاده شد. پدو او «اتور ویلاجیو» ( ۱۹۰۵–۱۹۹۲ ) یک نقشه بردار و اصالتاً اهل پالرمو و «ماریا» مادرش نیز یک آموزگار زبان و ونیزی بود.
او تحصیلاتش را در «لیزو جیناسیو آندریا دوریا» به پایان برد و به طور مقدماتی به تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت اما آن را نیمه کاره رها کرد. او یک کارمند در صنایع فولاد بود که شخصیت «هوگو فانتوزی» نیز برگرفته از همین شغل وی است. موریزیو کاستانزو استعداد بازیگری پائولو را کشف کرد و در ۱۹۶۷ از وی خواست که در یک کاباره در رم بازی کند. از آن جا وی برای بازی در برنامهٔ تلویزیونی «کوئلی دلا دومنیکا» ( پسران یک شنبه ) انتخاب شد. برنامه ای که شخصیت فانتوزی برای نخستین بار در آن ظاهر گشت و شخصیت تهاجمی پروفسور کرانز و شخصیت ریاکار جیاندومنیکا فراچیا در آن پرداخته شد.
پس از این تجربهٔ تلویزیونی، ولیاجیو نویسندگی را برای مجله های «اسپرسو» و «اروپا» آغاز کرد. داستان هایی کوتاه که نقش اصلی آن فانتوزی بود، مردی با شخصیت ضعیف و البته سرسخت نسبت به بدبختی و «مگا مدیر» رئیس «مگا شرکت» جایی که او کار می کرد. در سال ۱۹۷۱ انتشارات «ریزولی» کتاب های فانتوزی را منتشر کرد مجموعه ای از این داستان ها که میلیون ها نسخه از آن به فروش رفت. کتاب نخست جایزهٔ گوگول را در مسکو از آن خود کرد که در سال ۱۹۷۵ منجر به حضور فانتوزی در فیلمی به کارگردانی لوچیانو سالس شد.
ویلاجیو در کمدی های بسیاری ایفای نقش کرده است. او با کارگردان هایی از قبیل فردریکو فلینی ( صدای ماه، ۱۹۹۰، به همراه روبرتو بنینی ) ، لینا برت مولر ( امیدوارم منظم شوم، ۱۹۹۲ ) ، ارمانو اولمی ( راز چوب کهنه، ۱۹۹۳ ) ، ماریو مونیچلی ( دوستان عزیز لعنتی، ۱۹۹۴ ) و گابریل سالواتوره ( دندان، ۲۰۰۰ ) کار کرده است.
او جوایز متعددی گرفته است که شامل دیوید دی دوناتلو ( ۱۹۹۰ ) ، روبان نقره ای ( ۱۹۹۲ ) و شیر طلایی ( ۱۹۹۶ ) برای یک عمر فعالیت هنری می شود.
ویلاجیو نویسندگی را همگام با بازی در فیلم ها ادامه داد. در سال ۱۹۹۴ به انتشارات «موندادوری» رفت و کتاب های «فانتوزی بدرود می گوید و می رود» ( ۱۹۹۴–۱۹۹۵ ) ، «زندگی، مرگ و معجزات یک تکه گُه» ( ۲۰۰۲ ) ، «۷ گرم در ۷۰ سال» ( ۲۰۰۳ ) و آخرین کتابش «من یک هیولای دیوانهٔ لعنتی هستم» را در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.
wiki: پائولو ویلاجیو