پا در رکاب. [ دَرْ رِ ] ( ص مرکب ) سوار. || مهیا و مستعد و آماده سفر. || دَم ِ نزع که ابتدای سفر آخرت است. ( برهان ). محتضر. || هر چیز که نزدیک به ضایع شدن باشد عموماًو شرابی که مایل بترشی شده باشد خصوصاً. ( برهان ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - سوار . ۲ - مهیا برای سفر ۳ - مشرف بموت محتضر.۴- هر چیز که نزدیک بضایع شدن باشد عموما و شرابی که مایل بترشی شده باشد خصوصا . سوار یا مهیا مستعد و آماده سفر
فرهنگ معین
(دَ رِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ۱ - سوار. ۲ - مهیا برای سفر. ۳ - محتضر.