پا خوردن

لغت نامه دهخدا

پا خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پا خوردن کسی ؛ فریب خوردن او. در حساب ، فریفته و گول شدن او. || پا خوردن فرش ؛ بر آن بسیار آمد و شد کردن نرم شدن و لطیف شدن را.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پا خوردن از کسی. فریب خوردن از وی . ۲ - پا خوردن فرش . در معرض رفت و آمد مردم قرار گرفتن آن برای نرم و لطیف شدن .

فرهنگ معین

(خُ دَ ) (مص ل . ) فریب خوردن .

پیشنهاد کاربران

پا خوردن ؛ در تداول عوام ، فریب خوردن در حساب.
- || پیخسته شدن چیزی : قالی تا پا نخورد لطیف نمیشود.
قالی هر چه بیش تر پا بخورد بهتر باب صادرات است.
( کتاب مدیر مدرسه )

بپرس