پا خوردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پا خوردن ؛ در تداول عوام ، فریب خوردن در حساب.
- || پیخسته شدن چیزی : قالی تا پا نخورد لطیف نمیشود.
- || پیخسته شدن چیزی : قالی تا پا نخورد لطیف نمیشود.
قالی هر چه بیش تر پا بخورد بهتر باب صادرات است.
( کتاب مدیر مدرسه )
( کتاب مدیر مدرسه )