ویکتور کارانزا نینو ( 8 اکتبر 1935 - 4 آوریل 2013 ) ، که اغلب با نام دون ویکتور شناخته می شود، یک دلال زمرد کلمبیایی و صاحب معادن زمرد در کوه های بویاکا ( منطقه جنگلی نه چندان دور از بوگوتا ) بود که به طور گسترده به عنوان زمرد کلمبیا شناخته می شود. تزار. " اقتصاد منطقه اطراف معادن به تجارت وابسته است.
... [مشاهده متن کامل]
اوایل زندگی
ویرایش کنید
ویکتور کارانزا در شهر کوچک گواتک ، بویاکا ، در یک خانواده بسیار فقیر کشاورز و خوک کار به دنیا آمد. او قبلاً در کلاس دوم مدرسه را رها کرده بود، و در سن 8 سالگی درگیر تجارت زمرد بود، با خاراندن خاک برای سنگ های قیمتی، و سپس چند سال بعد به عنوان کارگر معدن در چیوور . [1] او پس از نقل مکان به گاچالا ، در سال 1947، شروع به کسب درآمد کرد ، جایی که سه منبع بزرگ پیدا کرد. او اولین معدن زمرد خود را در سال 1960 به نام Pe�as Blancas پیدا کرد و از آن زمان به بعد نفوذ و قدرت او مدام افزایش یافت و تجارت خود را با معاشرت با دیگران و خرید سهام معادن جدید در Muzo و Qu�pama گسترش داد . و فروش زمرد در اروپا، به ویژه به لطف تجارت او با وکیل خوان بیتار داون، که کارانزا را به بسیاری از کشورها برد و درهای نفوذ سیاسی را به روی او گشود و هنر دیپلماسی را به او آموخت، و حتی اغلب با روسای جمهور ملاقات کرد. [2] [3] پولی که از معادن تازه کشف شده سرازیر می شد به زودی به موضوع درگیری تبدیل شد و در دهه 1960 مجموعه ای از انتقام گیری ها و اختلافات منجر به به اصطلاح "نخستین جنگ سبز" شد که او نه تنها جان سالم به در برد بلکه از آن استفاده کرد. به نفع او برای افزایش قدرت او. او قبلاً به عنوان یک مرد ثروتمند و خسیس و همچنین به عنوان یک مرد خشن که توسط محافظان مسلح احاطه شده بود نام خود را به دست آورده بود. [4]
ویکی پدیا
... [مشاهده متن کامل]
اوایل زندگی
ویرایش کنید
ویکتور کارانزا در شهر کوچک گواتک ، بویاکا ، در یک خانواده بسیار فقیر کشاورز و خوک کار به دنیا آمد. او قبلاً در کلاس دوم مدرسه را رها کرده بود، و در سن 8 سالگی درگیر تجارت زمرد بود، با خاراندن خاک برای سنگ های قیمتی، و سپس چند سال بعد به عنوان کارگر معدن در چیوور . [1] او پس از نقل مکان به گاچالا ، در سال 1947، شروع به کسب درآمد کرد ، جایی که سه منبع بزرگ پیدا کرد. او اولین معدن زمرد خود را در سال 1960 به نام Pe�as Blancas پیدا کرد و از آن زمان به بعد نفوذ و قدرت او مدام افزایش یافت و تجارت خود را با معاشرت با دیگران و خرید سهام معادن جدید در Muzo و Qu�pama گسترش داد . و فروش زمرد در اروپا، به ویژه به لطف تجارت او با وکیل خوان بیتار داون، که کارانزا را به بسیاری از کشورها برد و درهای نفوذ سیاسی را به روی او گشود و هنر دیپلماسی را به او آموخت، و حتی اغلب با روسای جمهور ملاقات کرد. [2] [3] پولی که از معادن تازه کشف شده سرازیر می شد به زودی به موضوع درگیری تبدیل شد و در دهه 1960 مجموعه ای از انتقام گیری ها و اختلافات منجر به به اصطلاح "نخستین جنگ سبز" شد که او نه تنها جان سالم به در برد بلکه از آن استفاده کرد. به نفع او برای افزایش قدرت او. او قبلاً به عنوان یک مرد ثروتمند و خسیس و همچنین به عنوان یک مرد خشن که توسط محافظان مسلح احاطه شده بود نام خود را به دست آورده بود. [4]
ویکی پدیا