ویکتور لوستیگ ( به آلمانی: Victor Lustig ) یکی از بزرگترین کلاهبرداران تاریخ بود که برج ایفل را فروخت. [ ۱] او به ۵ زبان تسلط داشت. او در بوهم به دنیا آمد؛ ولی در سال ۱۹۲۰ به آمریکا مهاجرت کرد.
«ویکتور لوستیگ»، در سال ۱۸۹۰ در «بوهمیا» و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت. او کارش را با عنوان تاجر «ماشین چاپ اسکناس» ( به انگلیسی: money box ) شروع کرد و به مشتریان نشان می داد که چطور یک ماشین چاپ کوچک، می تواند در مدت تنها شش ساعت یک اسکناس صد دلاری را کپی کند و به این ترتیب آن ها را به مبلغی بسیار بالا و در حدود سی هزار دلار به فروش می رساند. اما در دوازده ساعت بعدی ماشین تنها قادر بود دو اسکناس دیگر صد دلاری چاپ کند و دیگر از کار می افتاد. مشتریان تازه می فهمیدند که چه کلاهی سرشان رفته است و تا چکمه هایشان را بپوشند، لوستیگ نیمی از جهان را دور زده بود. [ ۲]
لوستیگ در سال ۱۹۲۵ و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بعد از جنگ جهانی اول به فرانسه و شهر پاریس رفت که بمباران های جنگ آن را ویران کرده بود که البته فرصت خوبی برای چنین جاعل بزرگی بود. او در آنجا در یک روزنامه، مقاله ای خواند. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیرات اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود. در ذهن لوستیگ ایده ای شکل گرفت: «فروش برج ایفل»! به همین دلیل او اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آن ها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه هایی با سربرگ های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسهٔ دولتی و محرمانه در هتل د کریلون ( به فرانسوی: Hôtel de Crillon ) که محلی شناخته شده برای قرارهای دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد. [ ۲]
شش تاجر دعوت شده به هتل مجلل کریلون آمدند. لوستیگ براساس تجاربی که در فروشندگی پیدا کرده بود، پس از معرفی خود از شرایط بد مالی دولت گفت و اینکه تأمین هزینه های نگه داری برج از توان دولت خارج است و او مأموریت دارد که با کمال تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و از نظر دولت، بهترین مشتریان، تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان آنها، شش نفر دعوت شده به جلسه، مطمئن ترین افرادند و تأکید کرد که به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله باید مخفی نگه داشته شود. لوستیگ به محض پایان جلسه، تاجران را بر لیموزین اجاره ای خود سوار کرد و در شهر به گردش پرداخت تا بفهمد کدامشان در این معامله، اشتیاق بیشتری نشان می دهد و زودباورتر است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف«ویکتور لوستیگ»، در سال ۱۸۹۰ در «بوهمیا» و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت. او کارش را با عنوان تاجر «ماشین چاپ اسکناس» ( به انگلیسی: money box ) شروع کرد و به مشتریان نشان می داد که چطور یک ماشین چاپ کوچک، می تواند در مدت تنها شش ساعت یک اسکناس صد دلاری را کپی کند و به این ترتیب آن ها را به مبلغی بسیار بالا و در حدود سی هزار دلار به فروش می رساند. اما در دوازده ساعت بعدی ماشین تنها قادر بود دو اسکناس دیگر صد دلاری چاپ کند و دیگر از کار می افتاد. مشتریان تازه می فهمیدند که چه کلاهی سرشان رفته است و تا چکمه هایشان را بپوشند، لوستیگ نیمی از جهان را دور زده بود. [ ۲]
لوستیگ در سال ۱۹۲۵ و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بعد از جنگ جهانی اول به فرانسه و شهر پاریس رفت که بمباران های جنگ آن را ویران کرده بود که البته فرصت خوبی برای چنین جاعل بزرگی بود. او در آنجا در یک روزنامه، مقاله ای خواند. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیرات اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود. در ذهن لوستیگ ایده ای شکل گرفت: «فروش برج ایفل»! به همین دلیل او اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آن ها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه هایی با سربرگ های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسهٔ دولتی و محرمانه در هتل د کریلون ( به فرانسوی: Hôtel de Crillon ) که محلی شناخته شده برای قرارهای دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد. [ ۲]
شش تاجر دعوت شده به هتل مجلل کریلون آمدند. لوستیگ براساس تجاربی که در فروشندگی پیدا کرده بود، پس از معرفی خود از شرایط بد مالی دولت گفت و اینکه تأمین هزینه های نگه داری برج از توان دولت خارج است و او مأموریت دارد که با کمال تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و از نظر دولت، بهترین مشتریان، تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان آنها، شش نفر دعوت شده به جلسه، مطمئن ترین افرادند و تأکید کرد که به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله باید مخفی نگه داشته شود. لوستیگ به محض پایان جلسه، تاجران را بر لیموزین اجاره ای خود سوار کرد و در شهر به گردش پرداخت تا بفهمد کدامشان در این معامله، اشتیاق بیشتری نشان می دهد و زودباورتر است.

wiki: ویکتور لوستیگ