ویلی

/vili/

لغت نامه دهخدا

ویلی. ( اِ، از اتباع ) تابع قیلی می آید: قیلی ویلی.
- قیلی ویلی رفتن ؛ در تداول ، غنج زدن. هوس بسیار داشتن. مشتاق و آرزومندچیزی یا کسی بودن : فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

قیلی ویلی رفتن . غنج زدن هوس بسیار داشتن مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن : (( فلانی دلش برای دختر خوشگل قیلی ویلی میرود . ) )

فرهنگ معین

قیلی ویلی رفتن : (عا. ) غنج زدن ، هوس بسیار داشتن ، مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن .

پیشنهاد کاربران

ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار.

بپرس