ویغ

لغت نامه دهخدا

ویغ. ( اِ، از اتباع ) در تداول تابع جیغ می آید.
- جیغ و ویغ ؛ در تداول ، داد و فریاد. هیاهو. جیغ و فریاد. ( از فرهنگ اصطلاحات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) تابع (( جیغ ) ) . یا جیغ و ویغ . سر و صدا داد و فریاد ( در هنگامی که نخواهند از سر و صدای کسی بتحقیر یاد کنند یا عجزاو را برسانند ) : (( بچه خورد زمین و جیغ و ویغش در آمد. ) )

فرهنگ معین

(اِ. ) (عا. ) تابع «جیغ » جیغ و ویغ : سر و صدا، داد و فریاد (در هنگامی که بخواهند از سر و صدای کسی به تحقیر یاد کنند یا عجز او را برسانند ).

پیشنهاد کاربران

بپرس