ویشیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) گسترده. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( حاشیه فرهنگ اسدی ). گسترده : گفت بر پرنیان ویشیده طبل عطار شد پریشیده.عنصری.|| افراخته. || پیچیده. ( برهان ). رجوع به ویشیدن شود.