فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
ویراژ ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
ویلچر ؛ wheelchair صندلی چرخدار
حالا اگر بخواهیم فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه را از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات بررسی کنیم تا ببینیم کلمه ی ویلچر از چه سرچشمه ای جاری شده و به چه کلمات دیگری از طریق مصدر این کلمه خواهد رسید بدینصورت قابل تبیین خواهد شد ؛
... [مشاهده متن کامل]
ویلچر ؛ حرف ( و ) در ساختمان این کلمه در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات جدید برای موقعیت های کاربردی مختلف به دلیل نزدیکی و
محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف ( ف ) می باشد و با ریخت فیلچر و فیلجر جهت استفاده برای افراد اِفلیج یا فلج دارای کاربری در مکالمات روزمره می باشد.
اِفلیج ، فلج ؛ مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز این کلیدواژه به معنی چپ و راست شده یا زیگ زاگ شده می باشد.
ویلچر ؛ در ساختمان این کلمه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر، حرف ( ل ) که نماد یک حرکت و جریان مستمر که دارای انرژی و نیرو و قدرت و توانایی باشد قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد.
روند تغییر شکل ساختمان کلمه ی ویلچر در آبراه سیال حروف از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات بدینصورت قابل مشاهده می شود ؛
( فلج ، اِفلیج ، اِوْلیج ، ویلچر ، ویرچر ، ویراج ، وِرّاج ، ویراچ ، ویراژ ، وِرچه ، فرچه )
ویراژ ؛ اصطلاح ویراژ دادن به حرکات زیگ زاگ یا فرار گونه که به چپ و راست و جلو عقب باشد گفته می شود.
اصطلاح وروجک به بچه ای گفته می شود که دائما در حال وَرجه وورجه کردن باشد.
اصطلاح وَرجه وورجه کردن در مکالمات روزمره نیز یعنی بچه ای که دائماً در حال حرکت کردن به چپ و راست باشد.
اصطلاح وِرّاجی کردن مرتبط با مفهوم کلمه ی وروجک و وَرجه وورجه کردن به حالتی از مکالمه گفته می شود که شخص روی ردیف و روی موضوع حرف نمی زند و دائماً از یک شاخه به شاخه ی دیگر می پرد و سخنان پراکنده می گوید.
کلمه ی فِرچه در قالیشویی نیز از جهت حرکت چپ و راست یا زیک زاک که با آن جهت شستشو انجام می شود گفته می شود.
و نهایتاً با توجه به تفسیر و تحلیلی که از کلمه ی ویلچر از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات شد کلمه ی ویلچر با ریخت ویرچِر و ویرژِر به معنی ویراژ دهنده و ابزاری که توسط آن، افراد اِفلیج قادر به ویراژ دادن شوند می باشد.
ویلچر ؛ wheelchair صندلی چرخدار
حالا اگر بخواهیم فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه را از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات بررسی کنیم تا ببینیم کلمه ی ویلچر از چه سرچشمه ای جاری شده و به چه کلمات دیگری از طریق مصدر این کلمه خواهد رسید بدینصورت قابل تبیین خواهد شد ؛
... [مشاهده متن کامل]
ویلچر ؛ حرف ( و ) در ساختمان این کلمه در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات جدید برای موقعیت های کاربردی مختلف به دلیل نزدیکی و
محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف ( ف ) می باشد و با ریخت فیلچر و فیلجر جهت استفاده برای افراد اِفلیج یا فلج دارای کاربری در مکالمات روزمره می باشد.
اِفلیج ، فلج ؛ مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز این کلیدواژه به معنی چپ و راست شده یا زیگ زاگ شده می باشد.
ویلچر ؛ در ساختمان این کلمه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر، حرف ( ل ) که نماد یک حرکت و جریان مستمر که دارای انرژی و نیرو و قدرت و توانایی باشد قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد.
روند تغییر شکل ساختمان کلمه ی ویلچر در آبراه سیال حروف از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات بدینصورت قابل مشاهده می شود ؛
( فلج ، اِفلیج ، اِوْلیج ، ویلچر ، ویرچر ، ویراج ، وِرّاج ، ویراچ ، ویراژ ، وِرچه ، فرچه )
ویراژ ؛ اصطلاح ویراژ دادن به حرکات زیگ زاگ یا فرار گونه که به چپ و راست و جلو عقب باشد گفته می شود.
اصطلاح وروجک به بچه ای گفته می شود که دائما در حال وَرجه وورجه کردن باشد.
اصطلاح وَرجه وورجه کردن در مکالمات روزمره نیز یعنی بچه ای که دائماً در حال حرکت کردن به چپ و راست باشد.
اصطلاح وِرّاجی کردن مرتبط با مفهوم کلمه ی وروجک و وَرجه وورجه کردن به حالتی از مکالمه گفته می شود که شخص روی ردیف و روی موضوع حرف نمی زند و دائماً از یک شاخه به شاخه ی دیگر می پرد و سخنان پراکنده می گوید.
کلمه ی فِرچه در قالیشویی نیز از جهت حرکت چپ و راست یا زیک زاک که با آن جهت شستشو انجام می شود گفته می شود.
و نهایتاً با توجه به تفسیر و تحلیلی که از کلمه ی ویلچر از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات شد کلمه ی ویلچر با ریخت ویرچِر و ویرژِر به معنی ویراژ دهنده و ابزاری که توسط آن، افراد اِفلیج قادر به ویراژ دادن شوند می باشد.
واژه ویراز در فارسی میانه به معنی های با ناز راه رفتن یا راه رفتن به چپ و راست آمده
این واژه به دو شکل معروف گراز و ویراژ به فارسی نو راه یافته
همچنین در مناطق کردنشین به گراز همچنان وراز می گویند که به تلفظ کهن این واژه شبیه است
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به وجود مصدر گرازیدن یا گراخت ( با ناز راه رفتن ) در ادبیات فارسی ساخت مصدری مثل ویراژیدن نیز مجاز است
این واژه به دو شکل معروف گراز و ویراژ به فارسی نو راه یافته
همچنین در مناطق کردنشین به گراز همچنان وراز می گویند که به تلفظ کهن این واژه شبیه است
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به وجود مصدر گرازیدن یا گراخت ( با ناز راه رفتن ) در ادبیات فارسی ساخت مصدری مثل ویراژیدن نیز مجاز است
تکواژشناسیِ واژه یِ ایرانیِ " ویراژ ":
این واژه از دو تکواژِ " وی. راژ " ساخته شده است:
1 - پیشوندِ " وی":
پیشوندِ "وی" پیشوندی در زبانهای پارسی میانه - پهلوی و اوستایی بوده است که در زیرواژه یِ " وی" از همین تارنما به این پیشوند پرداخته ام. نیاز به یادآوری است که پیشوندِ " وی" در زبانِ پارسیِ نوین بیشتر به ریختِ " گُ" درآمده است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - تکواژِ " راژ ":
" راژ " با واژه یِ اوستاییِ " رَز " به چمِ " راست کردن، به خط کردن، ردیف کردن" همریشه است.
( در زیرواژه یِ " رز" یا " راز" از همین تارنما به ریشه یِ این واژه و چمهایِ آن پرداخته ام. ) نیاز به یادآوری است که "راژ" با واژه یِ " راز" که بُن کنونیِ " راختن/راشتن" است، یکی و اینهمان است که در واژگانی همچون ( افراختن/افراشتن با بُنِ کُنونیِ " افراز ( اف. راز ) " به زیبایی نمایان است.
درباره یِ " راژ" و " راز" :
به همان دلیلی که ما در زبانِ پارسیِ میانه کارواژه ای بنامِ " واختن" با بُنِ کُنونیِ " واز" داشته ایم که با واژگانِ " واژ" و " واج" همریشه هست، بهمین گونه کارواژه یِ " راختن" با بُنِ کُنونیِ " راز" داشته ایم که با واژگانِ " راژ" و " رَج" همریشه است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس ما می توانیم به جایِ " راژ"، از " راختن/راز" و به جایِ " پیشوندِ " وی"، از پیشوندِ " گُ" نیز بهره ببریم؛ پس در پیِ آن، ما کارواژه ای به نامِ " گُراختن" با بُنِ کُنونیِ " گُراز" را خواهیم داشت که سببیِ ( =Kausativ ) آن، کارواژه یِ " گُرازاندن" با بُن کنونیِ " گُرازان" خواهد بود ( بمانندِ خوردن/خوراندن ) .
این واژه از دو تکواژِ " وی. راژ " ساخته شده است:
1 - پیشوندِ " وی":
پیشوندِ "وی" پیشوندی در زبانهای پارسی میانه - پهلوی و اوستایی بوده است که در زیرواژه یِ " وی" از همین تارنما به این پیشوند پرداخته ام. نیاز به یادآوری است که پیشوندِ " وی" در زبانِ پارسیِ نوین بیشتر به ریختِ " گُ" درآمده است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - تکواژِ " راژ ":
" راژ " با واژه یِ اوستاییِ " رَز " به چمِ " راست کردن، به خط کردن، ردیف کردن" همریشه است.
( در زیرواژه یِ " رز" یا " راز" از همین تارنما به ریشه یِ این واژه و چمهایِ آن پرداخته ام. ) نیاز به یادآوری است که "راژ" با واژه یِ " راز" که بُن کنونیِ " راختن/راشتن" است، یکی و اینهمان است که در واژگانی همچون ( افراختن/افراشتن با بُنِ کُنونیِ " افراز ( اف. راز ) " به زیبایی نمایان است.
درباره یِ " راژ" و " راز" :
به همان دلیلی که ما در زبانِ پارسیِ میانه کارواژه ای بنامِ " واختن" با بُنِ کُنونیِ " واز" داشته ایم که با واژگانِ " واژ" و " واج" همریشه هست، بهمین گونه کارواژه یِ " راختن" با بُنِ کُنونیِ " راز" داشته ایم که با واژگانِ " راژ" و " رَج" همریشه است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس ما می توانیم به جایِ " راژ"، از " راختن/راز" و به جایِ " پیشوندِ " وی"، از پیشوندِ " گُ" نیز بهره ببریم؛ پس در پیِ آن، ما کارواژه ای به نامِ " گُراختن" با بُنِ کُنونیِ " گُراز" را خواهیم داشت که سببیِ ( =Kausativ ) آن، کارواژه یِ " گُرازاندن" با بُن کنونیِ " گُرازان" خواهد بود ( بمانندِ خوردن/خوراندن ) .
فروشگاه لوازم یدکی ویراژ
ویراژ واژه ای کاملا پارسی است ویراژان رفتن همان گرازان رفتن است. به مانند گراز بالاپایین پریدن و راه رفتن. این گونه راه رفتن به آهو نیز اطلاق میشود. رجوع شود به گرازان
وی در واژه های اوستایی به گو در در پارسی تبدیل شده است. همچون ویشتاسب_گشتاسب. ویداختن_گداختن. ویزیر_گزیر ( چاره اندیش )
وی در واژه های اوستایی به گو در در پارسی تبدیل شده است. همچون ویشتاسب_گشتاسب. ویداختن_گداختن. ویزیر_گزیر ( چاره اندیش )
ویراژ کمله ای فرانسوی است و معادل انگلیسی آن میشود turn به معنای دور زدن و حرکت چرخشی.
ولی وقتی در فارسی میگیم ویراژ منظور پیچوندن و فرار از انجام کاری . آب زیرو درکار
ولی وقتی در فارسی میگیم ویراژ منظور پیچوندن و فرار از انجام کاری . آب زیرو درکار
ویراژ گراز گرازان و ویراژان
قیافه گرفتن و پوز دادن
ویراژ میده:سلطونه، پادشاهی میکنه، آقایی میکنه
زیر آبی رفتن، موزمار!
جولان دادن، تاخت و تاز - پیچوندن، دور زدن، دودر!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)