ویراستار

/virAstAr/

معنی انگلیسی:
editor, redactor

فرهنگ معین

(اِ. ) آن که دست نوشتة نویسنده یا مترجم را تصحیح ، پیراسته ، تنظیم و برای چاپ و نشر آماده می سازد.

فرهنگستان زبان و ادب

{editor} [عمومی] کسی که متن مکتوبی را برای چاپ تصحیح و تنظیم و آماده کند
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← نرم افزار ویراستار

جدول کلمات

ادیتور

مترادف ها

editor (اسم)
محرر، سردبیر، ویرایشگر، ویراستار، سردبیر روزنامه، سرمقاله نویس، ویرایشگر ویراستار

فارسی به عربی

محرر

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه ی ویراستار از ریشه ی دو واژه ی ویراستن فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ویراستارویراستارویراستارویراستارویراستار
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه ی ویراستار از ریشه ی دو واژه ی ویراستن و گر فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ویراستارویراستارویراستارویراستارویراستار
وی راست دار . راست دارنده نوشته
ویراستار، براست دارنده است و انرا در هر کار میتوان بکار برد و نه تنها در نوشتن . انرا میتوان برای معمار و تعمیرکار نیز گفت
Editor واژه ای است انگلیسی که در پارسی به آن ویراستار میگوییم.
سلیم
ویراستار: پیرایشگر نوشتار
ویراستار یعنی یک زالو که از متن نویسنده عیب بی خودی می گیره و به نفع خودش تموم می کنه
ویرایشگر
ویراستار:بسامانگر، آراییگر، پیرانگاشت، پیرانگار، کاستی زا، کاستی زُدا، درست نگارنده، درست نگار، درستی نگاشت
ادیتور . .
ادیتور
منیکور. مرتب کننده ناخن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس