ای غافل از شمار چه پنداری
که ت خالق آفرید پی کاری
عمری که مر تو راست سرِ مایه
وید است و کارهات به این زاری.
رودکی ( از صحاح الفرس ).
اسدی آرد: ویدا؛ گم شده باشد، چون وید. ( لغت فرس ص 5 ). ظاهراً کلمه مصحف وند و معنی آن کم ( به فتح کاف تازی ) است یعنی اندک. ابن الندیم در الفهرست ( چ مصر ص 338 ) در داستان گردانیدن دفاتر دیوانی از فارسی به عربی آرد: فقال له ( لصالح بن عبدالرحمن ) مردانشاه بن زادانفروخ کیف تصنع دهویه و ششویه ( ظ: پنجویه )؟ قال اکتب عشراً و نصف عشر، قال فکیف تصنع وید؟ قال اکتب ، و ایضاً قال [ فکیف تصنع وند؟ قال اکتب النیف ] ( سؤال و جواب اخیر در اصل نیامده و ظاهراً لازم است ) و الوید الوند ( ظاهراً ) النیف. نیّف بر وزن کیس [ ک َی ْ ی ِ ] در عربی به معنی افزونی و زیادت چیزی است ( حاشیه برهان قاطع ) ( منتهی الارب ) و وند = اند ( اند شماره مجهول هم هست از سه تا نه ، آن را به عربی نیف و بضع خوانند ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). از دو معنی «گم » و «کم » ناگزیر یکی دگرگون شده دیگری است و از شواهد و فرهنگها رجحان یکی بر دیگری معلوم نمی گردد. ( یادداشت لغت نامه ). رجوع به صحاح الفرس چ طاعتی شود. || هر چیز عفص ، مانند مازو و پوست انار و امثال آن. ( برهان ) ( آنندراج ). || ( اِ ) چاره و علاج ، چنانکه گویند: چه وید کنم ؛ یعنی چه چاره کنم ، و به این معانی به فتح اول هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ).وید. [ وَ / وِ ] ( اِ ) چاره وعلاج. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به وید [ وی ] شود.
وید. ( اِخ ) نام کتابی است آسمانی به اعتقاد مردم هند. ( برهان ) ( آنندراج ).