ویح

لغت نامه دهخدا

ویح. [ وَ ] ( ع اِ ) وای. کلمه ترحم است چنانکه ویل کلمه عذاب. یزیدی گوید هر دو به یک معنی است ، ویح لزید و ویحاً له رفع آن بنابر اینکه مبتداست و نصب به تقدیر فعلی است و ویح زید و ویحه باز نصب به تقدیر فعلی است و ویحما زید به همان معنی است ، یا اصل کلمه «وی » است که یک مرتبه به حاء پیوسته است و یک مرتبه به خاء و یک مرتبه به لام و یک مرتبه به یاء و یک مرتبه به سین. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). رجوع به ویخ و ویس و ویل شود.

فرهنگ فارسی

وای کلم ترحم است چنانکه ویل کلمه عذاب .

پیشنهاد کاربران

واژه هاى ویل و ویس و ویح در لغت عرب در مواردى به کار می رود که شخصی به حال دیگرى تاسف می خورد ، منتها ویل در موارد کارهاى زشت و قبیح گفته می شود و ویس در مقام تحقیر ، و ویح در مقام ترحم .

بپرس