ویج

لغت نامه دهخدا

ویج. [ وَ ] ( ع اِ ) چوب فدان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). گاوجار. ( مهذب الاسماء ).

ویج. ( ص ، اِ ) ویژ. ویژه.
- ایران ویج ؛ ایران مرکزی. کشور ایران.
|| بیج. حرامزاده. سند.

فرهنگ فارسی

ویژه یا حرامزاده .

پیشنهاد کاربران

ویج . . . نژاد پاک . . . با ویژ از مطلق بودن . . بدون تایید یا شاهد یا یگانه بودن هست . . ویژبه خاص بودن اشاره داره دارحالی که ویژه اشاره به تایید مخاطب داره . . آریا ویج . یا ایریا ویج . . به پاک بود نژاد آریایی . . ونام اولین سرزمین مقدس آریاییها هست. . که هنوز پیدا نشده

بپرس