وکیف

لغت نامه دهخدا

وکیف. [ وَ ] ( ع مص ) وکوف. وکف. چکیدن سقف خانه و جز آن از باران یعنی دروه کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وکوف و وکف شود. || قطره قطره جاری ساختن چشم اشک را و ابر باران را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). چکیدن سقف خانه و جز آن از باران یا دروا کردن. ( آنندراج ). چکیدن آب ازسقف و دلو و آنچ بدین ماند. ( تاج المصادر بیهقی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس