وکول

لغت نامه دهخدا

وکول. [ وُ ] ( ع مص ) کار خود به دیگری واگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کار خود به دیگری سپردن و به آن اکتفاء کردن. ( اقرب الموارد ). کار خود به دیگری سپردن. || سست گردیدن دابة. ( منتهی الارب ). سست گردیدن ستور. ( آنندراج ): وکلت الدابة؛ فترت فی السیر. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کار خود بدیگری وا گذاشتن کار خود بدیگری سپردن و بان اکتفائ کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس