وکوف

لغت نامه دهخدا

وکوف. [ وَ ] ( ع ص ) ( ناقة... ) شترماده شیرناک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( سحاب... ) ابری که آهسته آهسته رود. اذا کانت تسیل قلیلاً قلیلاً. ( اقرب الموارد ).

وکوف. [ وُ ] ( ع مص ) چکیدن سقف خانه و جز آن از باران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). وکیف. رجوع به وکف و وکیف شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس