وکن

لغت نامه دهخدا

وکن. [ وَ ] ( ع مص ) سخت رفتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || نشستن. || ( اِ ) مهمانی بنای نو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وکر شود.

وکن. [ وَ ] ( ع اِ ) آشیانه مرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آشیانه پرنده در کوه یا دیوار. ( اقرب الموارد ). ج ، اَوْکُن ، وُکْن ، وُکون. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). عن الاصمعی : الوکن مأوی الطائر فی غیر عش و الوکر ما کان فی عش. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

وکن. [ وُ ] ( ع اِ ) ج ِ وَکْن و آن آشیانه مرغ است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). رجوع به وَکن شود.

وکن. [ وُ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ وُکنة، به معنی آشیانه مرغ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وکنة شود :
لرزلرزنده غضنفر در عرین
ترس ترسنده عقاب اندر وکن.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع وکنه : (( لرز لرزانده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر وکن . ) ) ( ناصر خسرو )
سخت رفتن نشستن

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (اِ. ) آشیانة مرغ . ج . اوکُن ، وُکْن .

فرهنگ عمید

= وکنت: چون دعای دولتش خواند خطیب / مرغکان آمین کنند اندر وکن (قاآنی: ۶۱۳ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس