لفظ چون وکر است و معنی طایر است
جسم جوی و روح آب سایر است.
مولوی.
خانه های ما بگیرد او به مکربرکند ما را به سالوسی ز وکر.
مولوی.
وکر. [ وَ ک َ ] ( ع اِ ) وَکر. وَکَری ̍. نوعی دویدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
وکر.[ وُ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ وَکْر، به معنی آشیانه مرغ. ( منتهی الارب ). || ج ِ وَکْرة، به معنی آشیانه ٔمرغ. ( از اقرب الموارد ). رجوع به وکر و وکرة شود.