وکاب

لغت نامه دهخدا

وکاب. [ وَک ْ کا ] ( ع ص ) اندوهناک. ( منتهی الارب ). اندوهمند. ( آنندراج ). کثیرالحزن. ( اقرب الموارد ). || ( اِخ )نام شاعری است هذلی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس