لغت نامه دهخدا
وک. [ وَک ک ] ( ع مص ) دور کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وک. [ -وک ] ( پسوند ) که در تلفظ اوک شود، چون در آخر اسمی درآید افاده مبالغه کند، چون رموک ، نروک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
که در تلفظ اوک شود چون در آخر اسمی در آید افاده مبالغه کند چون رموک نروک
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
فارسی اچمی به قورباغه وک یا بک گویند
در کارچان ( فارسی دوانی ) به قلوه وَک گفته می شود
قورباغه
کردی: مانند، همانند، مثل. . .