وول

/vul/

مترادف وول: تکان، جنبش، حرکت

متضاد وول: سکون

لغت نامه دهخدا

وول. ( اِ ) در تداول ، جنبش. حرکت. || در هم تپیدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- جنبش حرکت . ۲- درهم تپیدن .

فرهنگ معین

(اِ. ) (عا. ) تکان ، جُنبش .

پیشنهاد کاربران

درباره یِ ریشه یِ واژه یِ "وول" در زبانِ پارسی:
"وول یا وُل" برآمده از واژه یِ " وَرت یا وَرد" که بُنِ کارواژه یِ "ورتیدن یا وردیدن" است، می باشد.
در زبانِ پارسیِ میانه، "ورتیدن یا وردیدن" به چمِ " چرخیدن، تغییریافتن، گشتن، گردیدن، سرگردان بودن" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

دگرگونیِ آواییِ ( "رت یا رد" به "ل" ) را در واژگانِ زیر داریم:
وَرد . . . . وَل، وُل، گُل
آمرد. . . . آمُل
سرد. . . . سال
سردار. . . . سالار
پرت. . . . . پُل
مهرداد. . . . . میلاد
و در واژگانی همچون "پَرت و پلا" و. . . .
بهمچنین واژه یِ "وَرت یا وَرد" نیز به "وول یا وُل" در واژگانی همچون "وول خوردن یا وول زدن یا وول وول کردن" در آمده است.

نام دیگر درخت سرو کوهی که در مناطق دشت و کوهستانی فارس میباشد

بپرس