وهر

لغت نامه دهخدا

وهر. [ وَ هََ ] ( ع اِمص ) افروختگی پرتو آفتاب بر زمین چنانکه اضطراب آن همچو بخار نمایان گردد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وهر. [ وَ ]( ع مص ) در کاری دشوار انداختن کسی را که راه رهایی ندارد. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

وهر. [ وَ ] ( اِخ ) نام ولایتی است. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). وهره. ظاهراً نام ناحیتی است مذکور در شاهنامه فردوسی :
چغانی و شکنی و چینی و وهر
از این کینه در دل ندارند بهر.
فردوسی.
ز چین و ز سقلاب و از هند و وهر
همه گنج داران گیرنده شهر.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

نام ولایتی است وهره ظاهرا نام ناحیتی است مذکور در شاهنامه .

گویش مازنی

/veher/ باز شدن حصار دور مراتع یا باغ - سوراخ – درز – شکاف

واژه نامه بختیاریکا

( وِهِر ) خرفت؛ بی حافظه

دانشنامه عمومی

وهر (راینلاند فالتس). وهر ( به آلمانی: Wehr ) یک شهر در آلمان است که در اهرویلر واقع شده است. [ ۲] وهر ۱٬۱۳۸ نفر جمعیت دارد.
عکس وهر (راینلاند فالتس)عکس وهر (راینلاند فالتس)عکس وهر (راینلاند فالتس)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس