ونگ ونگ زدن

لغت نامه دهخدا

ونگ ونگ زدن. [ وَ وَ / وِ وِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، ونگ زدن. رجوع به ونگ زدن شود.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - بانگ زدن آواز دادن : (( توی همین خانه کاری بسرت بیاورم که مثل مرغ کرکر تا عمر داری ونگ بزنی و بگویی بد بد است . ) ) ۲- داد و فریاد کردن ( کودک مخصوصا ) . ۳ - گریستن توام با داد و فریاد ( بر اثر ضعف مرض تقاضای چیزی ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس