نکته ای درباره یِ پیشوندِ " - مَند، - ومَند" :
در زبانِ پارسیِ میانه، پیش از پسوندهایِ " - مَند، - ومَند" ، یک "نامواژه" می نشیند.
برای نمونه در واژه یِ "هُنرمند" ، "هُنر" نام است؛ در واژه یِ پارسیِ میانه یِ "وَرچومَند"، "وَرچ" نام بوده است ( که این واژه به ریختِ " ورچاوند/ورجاوند" نیز در پارسیِ نو دردسترس است که ریختی کمابیش اوستایی - پارتی دارد. )
... [مشاهده متن کامل]
آنچه برای من ارزشمند است، بکارگیریِ واژگانِ دارایِ پسوندِ " - ِشن" ( = - ِش ) پیش از " - مَند" و " - ومند" می باشد که بسیار در زبانِ پارسیِ میانه کارایی داشته اند؛ چیزی که باید بسیار بیشتر در زبانِ پارسیِ نو بکارگرفته شود: بمانندِ "ارزشمند، نکوهِشمند، ستیزِشمند، خواهِشمند، گزینِشمند، روشمند و. . . " .
" - مَند:mand - " در زبانِ پارسیِ نوین به پیروی از زبانِ پارسیِ میانه به دو ریخت می آید:
1 - " - مَند" بمانندِ واژگانی همچون " هنرمند و. . . " ؛
2 - " - ومَند : ōmand - " بمانندِ واژگانی همچون " تنومَند" . ( در زبانِ پارسی همچنین داریم : هستومَند و. . . ) .
... [مشاهده متن کامل]
از هر دو ریختِ بالا می توان در راستایِ " سره سازیِ زبانِ پارسی" بهره برد.